کلمه جو
صفحه اصلی

fibril


معنی : رگه، تارچه، لیف کوچک، رشته کوچک
معانی دیگر : (تار کوچکی که بخشی از تار بزرگتر را تشکیل می دهد) تارچه، نایچه

انگلیسی به فارسی

لیف کوچک، رشته کوچک، تارچه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: fibrilar (adj.), fibrillose (adj.)
• : تعریف: an extremely small fiber or hairlike structure, as on plant roots.

• tiny fiber, small hairlike structure; tiny fiber on a root (botany); small hairlike structure outside of a cell wall (anatomy)

دیکشنری تخصصی

[شیمی] لیفچه، (تار کوچکی که بخشی از تار بزرگتر را تشکیل می دهد) تارچه، نایچه، ریشه ى مو، موى ریشه
[نساجی] فیبریل - لیفچه - لیفک - تار ظریف - الیاف ظریف
[پلیمر] لیفچه

مترادف و متضاد

رگه (اسم)
grain, nervure, costa, streak, thread, vein, midrib, fibril

تارچه (اسم)
fibril

لیف کوچک (اسم)
fibril

رشته کوچک (اسم)
fibril

پیشنهاد کاربران

رشته کوچک

fibril ( مهندسی بسپار - الیاف )
واژه مصوب: لیفچه
تعریف: لیف ریز بلوری با قطر پنج تا صد نانومتر که مولکول های آن در ساختار گویچه ای عمود بر محور رشد قرار دارند و در بسپارها و الیاف، موازی با محور رشد هستند


کلمات دیگر: