کلمه جو
صفحه اصلی

kink


معنی : غرابت، تاب، پیچ خوردگی، ویژهگی، حمله ناگهانی، پیچ، گیر، پیچیدن
معانی دیگر : (گیسو یا سیم یا طناب و غیره) گوریدگی، ژولیدگی، درهم گیر کردگی، گرفتگی، (مو) وز کردگی، فر ریز، وز کردن، گرفتگی عضله، چنگه، مشکل روانی، ویژگی روانی، ویژگی فکری، نابهنجاری روانی و رفتاری، عیب، نقص، کاستی، گوریدن، گوراندن، ژولیدن، ژولیده کردن یا شدن، گوریده کردن یا شدن، درهم گیر افتادن یا انداختن، (شیلنگ و غیره) پیچ خوردن، تاب برداشتن، گرفتگی پیدا کردن

انگلیسی به فارسی

گیر، پیچ، تاب، ویژه گی، فرریز، غش، حمله ناگهانی، پیچیدن، پیچ خوردگی


کینک، پیچ خوردگی، پیچ، تاب، غرابت، گیر، ویژهگی، حمله ناگهانی، پیچیدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a short, tight curl or twist, as in a wire, hose, or hair.
مترادف: crimp, frizz, frizzle, twine
مشابه: coil, convolution, crew, curl, twirl, twist, volute

(2) تعریف: a knotted soreness in a muscle, esp. in the back or neck.
مترادف: cramp, crick
مشابه: charley horse, knot, spasm, stab, stitch, tweak

(3) تعریف: a small problem or imperfection that prevents something from working well.
مترادف: crimp, defect, fault, flaw, glitch
مشابه: catch, complication, hitch, imperfection, quirk, snag, wrinkle

(4) تعریف: an odd idea or notion.
مترادف: crotchet, notion, whimsy
مشابه: caprice, conceit, fancy, vagary, whim
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: kinks, kinking, kinked
• : تعریف: to twist into a kink or kinks.
مترادف: curl, frizzle, twist
مشابه: bend, coil, crimp, crinkle, frizz, gnarl, knot, twine, warp

• small tight curl, twist; stiffness, pain, cramp (in a muscle); glitch, flaw, imperfection; peculiarity; odd notion, whim
twist, curl; become twisted, become curled

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] پیچ - تاب - گره
[نساجی] گره - تاب - پیچ خوردگی
[ریاضیات] تاب، گره زدن، گره، گره خوردن، پیچ دار کردن
[] پیچش
[پلیمر] تاب خوردگی، پیچ خوردگی

مترادف و متضاد

غرابت (اسم)
eccentricity, singularity, originality, curiosity, strangeness, weirdness, quirkiness, peculiarity, queerness, freakery, kink

تاب (اسم)
swing, sway, glow, tolerance, patience, twist, insinuation, kink

پیچ خوردگی (اسم)
turn, screw, twist, rick, torsion, kink

ویژهگی (اسم)
kink

حمله ناگهانی (اسم)
raid, lunge, kink

پیچ (اسم)
loop, turn, curve, ramp, vortex, knee, bolt, screw, twist, twine, buckle, convolution, furl, rick, wimple, crisping, embroglio, insinuation, involution, kink, meander, vis, whorl, winder

گیر (اسم)
scrape, fix, entanglement, hitch, trap, obstacle, impediment, bug, gripe, impasse, snag, embroglio, holdback, holdfast, kink, tanglement

پیچیدن (فعل)
envelop, impact, twinge, fake, wind, resonate, tie up, fold, roll, swathe, wrap, muffle, screw, twist, nest, involve, swab, wattle, reverberate, enfold, complicate, furl, convolve, lap, infold, enwrap, tweak, kink, trindle

bend, twist


Synonyms: coil, corkscrew, crimp, crinkle, curl, curve, entanglement, frizz, knot, loop, tangle, wrinkle


Antonyms: line


spasm of muscular tissue


Synonyms: charley horse, cramp, crick, knot, muscle spasm, pain, pang, pinch, stab, stitch, tweak, twinge


complication


Synonyms: defect, difficulty, flaw, hitch, impediment, imperfection, knot, tangle


Antonyms: easiness, simplicity


person’s idiosyncrasy


Synonyms: eccentricity, fetish, foible, notion, peculiarity, quirk, singularity, vagary, whim


Antonyms: normalcy


جملات نمونه

The hose should be looped properly to prevent kinks.

برای جلوگیری از تاب خوردگی، شیلنگ را باید درست حلقه کرد.


kinked hair

موی وز کرده


1. there is a kink in my left leg
(عضلات) پای چپم گرفته است.

2. There must be a kink in the pipe.
[ترجمه ترگمان] حتما یه kink توی لوله هست
[ترجمه گوگل]باید در لوله قرار بگیرد

3. He had a kink about it.
[ترجمه ترگمان] یه kink در موردش داشت
[ترجمه گوگل]او در مورد آن نیش زد

4. The water hose had a kink in it.
[ترجمه ترگمان] لوله آب یه پیچ خوردگی توش داشت
[ترجمه گوگل]شلنگ آب در آن جرقه زده بود

5. Keep the wire stretched tight don't let it kink.
[ترجمه ترگمان]سیم را محکم نگه دارید نذار it
[ترجمه گوگل]نگه داشتن سیم کشش تنگ اجازه ندهید که آن را زرق و برق دار

6. Be careful not to kink the hemp rope.
[ترجمه ترگمان]مراقب باشید که طناب hemp را ببندید
[ترجمه گوگل]مراقب باشید که طناب کنف نکنید

7. But not killed: instead it put a uniform kink in their spins.
[ترجمه ترگمان]اما کشته نشد: در عوض یک kink در چرخش آن ها قرار داد
[ترجمه گوگل]اما نه کشته شدن: در عوض یک چرخش یکنواخت در چرخش آنها قرار داده است

8. If there's a kink in the hose, you won't get any water.
[ترجمه ] اگر یک گرفتگی در لوله ی آب باشه، دیگه آبی قرار نیست دریافت کنید
[ترجمه ترگمان]اگه یه kink توی لوله باشه، تو هیچ آبی نخواهی داشت
[ترجمه گوگل]اگر یک شانه در یک شانه وجود داشته باشد، هیچ آب دیگری نخواهید یافت

9. There was a very obvious kink where the avenue made a bend to avoid some particularly valuable eighteenth-century houses.
[ترجمه ترگمان]یک نقطه بسیار واضح وجود داشت که در آن خیابان خم می شد تا از برخی خانه های با ارزش قرن هجدهم جلوگیری کند
[ترجمه گوگل]یک کوین بسیار واضح بود که خیابان آن را خم کرده بود تا از برخی خانه های با ارزش مخصوص هجده قرن جلوگیری کند

10. The slightest kink in a wire and it would snap like a violin string, plummeting the flyer to the stage.
[ترجمه ترگمان]کوچک ترین پیچ خوردگی در یک سیم و آن مثل یک تکه ویولن از هم کنده می شد و آن را روی صحنه می انداخت
[ترجمه گوگل]کوچکترین سیم پیچ در سیم و آن را مانند یک رشته ویولون ضربه محکم و ناگهانی، کاهش می یابد پرواز به مرحله

11. There was a kink in the path just before the bridge.
[ترجمه ترگمان]یه پیچ خوردگی توی مسیر درست قبل از پل بود
[ترجمه گوگل]در مسیر درست قبل از پل، یک جرقه زده شد

12. In most instances, a kink will produce a slight burr on the surface which can be smoothed out.
[ترجمه ترگمان]در بیشتر موارد، یک kink بر روی سطح صاف می شود که می تواند صاف شود
[ترجمه گوگل]در اغلب موارد، یک لکه بر روی سطحی که می توان آن را برطرف کرد، ایجاد می شود

13. Unbalanced yarns have sufficient twist to kink.
[ترجمه ترگمان]yarns unbalanced به مقدار کافی پیچ برای kink دارند
[ترجمه گوگل]نخ نامتقارن برای پیچ خوردگی کافی است

14. With rotating exhibits and virtual installations on everything from the "Sex Lives of Animals" and "Kink, " to a tribute to American pin-up photography, there's something for everyone.
[ترجمه ترگمان]با نمایشگاه های چرخشی و تاسیسات مجازی در همه چیز از \"زندگی جنسی حیوانات\" و \"kink\"، برای ادای احترام به عکاسی از up آمریکایی، چیزی برای همه وجود دارد
[ترجمه گوگل]با استفاده از نمایشگاه های چرخشی و تاسیسات مجازی بر روی همه چیز از 'زندگی جنسی از حیوانات' و 'Kink'، به ادای احترام به عکاسی آمریکایی pin-up، چیزی برای همه وجود دارد

15. The pipe would kink, or burst, or something.
[ترجمه ترگمان]پیپ یا منفجر می شد یا چیزی منفجر می شد
[ترجمه گوگل]لوله لوله کوبنده، یا پشت سر هم، و یا چیزی

There is a kink in my left leg.

(عضلات) پای چپم گرفته است.


She has got a few kinks in her personality.

اختلالات معدودی در شخصیت او وجود دارد.


to find out the kinks in the engine

عیوب موتور را پیدا کردن


He tossed the ropes together and they got kinked.

او طنابها را روی هم ریخت و آنها درهم گیر کردند.


It is hard to comb kinked hair.

شانه کردن گیسوی ژولیده سخت است.


پیشنهاد کاربران

گرایش جنسی

اصطلاح کینک برای اشاره به عادات جنسی فرد استفاده می شود تا تفاوت هایش را با گرایش های رایج و عرفی "استرایت" یا "وانیلی" بیان کند

کینک یک اصطلاح محاوره ای برای اشاره به رفتارهای جنسی غیرهنجاری است . این واژه نشانگر طیف گسترده ای از اعمال جنسی از نقش بازی جنسی تا شیءانگاری را شامل می شود. در قرن بیست ویکم، به جای انحراف جنسی، از اصطلاح کینک برای اشاره به تمایلاتی چون BDSM. چرم پوشی و فتیشیسم، استفاده شده است


کلمات دیگر: