(نقطه ای که در آن خطوط موازی ظاهرا به هم می رسند) نقطه ی فرار، نقطه گریز، نقطه تلاقی
vanishing point
(نقطه ای که در آن خطوط موازی ظاهرا به هم می رسند) نقطه ی فرار، نقطه گریز، نقطه تلاقی
انگلیسی به فارسی
(نقطهای که در آن خطوط موازی ظاهرا به هم میرسند) نقطهی فرار، نقطه گریز، نقطه تلاقی
(زمان یا جای ناپدید شدن یا نابود شدن) نابودگاه، ناپدیدگاه، نقطه پایان، نقطه محو، نقطه توقف، نقطه نابودی
نقطه ناپدید شدن
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• (1) تعریف: in perspective, the point at which receding parallel lines appear to converge.
• (2) تعریف: a point or stage in space or time at which something disappears or ceases to exist.
دیکشنری تخصصی
[عمران و معماری] نقطه فرار - نقطه تلاقی
[ریاضیات] نقطه ی فرار
[ریاضیات] نقطه ی فرار
مترادف و متضاد
where earth meets sky
Synonyms: convergence point, convergent view, far horizon, mathematical point, meeting point, nothingness, pinpoint, point of convergence
جملات نمونه
1. By 197 this gap had narrowed almost to vanishing point.
[ترجمه ترگمان]در پرواز ۱۹۷ این شکاف تقریبا به نقطه تلاقی نزدیک شده بود
[ترجمه گوگل]تا سال 197 این فاصله تقریبا به نقطه ناپدید شدن رسید
[ترجمه گوگل]تا سال 197 این فاصله تقریبا به نقطه ناپدید شدن رسید
2. In lower panel vanishing point clear and perspective of each element rigorous.
[ترجمه ترگمان]در پانل پایین تر، نقطه محو شونده روشن و پرسپکتیو هر آلمان سخت است
[ترجمه گوگل]در پانل پایین تر از نقطه ناپدید شدن روشن و چشم انداز هر عنصر دقیق است
[ترجمه گوگل]در پانل پایین تر از نقطه ناپدید شدن روشن و چشم انداز هر عنصر دقیق است
3. His vision was riveted to one vanishing point on a particular horizon, and that was the story of avant-garde art.
[ترجمه ترگمان]دیدگاه او به یک نقطه محو در یک افق خاص متصل بود، و این داستان هنر آوانگارد بود
[ترجمه گوگل]چشم اندازش به یک نقطه ناپدید شدن در افق خاصی متصل بود و این داستان هنر آوانگارد بود
[ترجمه گوگل]چشم اندازش به یک نقطه ناپدید شدن در افق خاصی متصل بود و این داستان هنر آوانگارد بود
4. Adds an additional vanishing point that you can use to change the perspective of individual shapes.
[ترجمه ترگمان]از یک نقطه محو اضافی استفاده کنید که می توانید از آن برای تغییر دیدگاه اشکال فردی استفاده کنید
[ترجمه گوگل]یک نقطه اضافی ناپدید می کند که می توانید از آن برای تغییر بینش اشکال فرد استفاده کنید
[ترجمه گوگل]یک نقطه اضافی ناپدید می کند که می توانید از آن برای تغییر بینش اشکال فرد استفاده کنید
5. After that steep climb my strength reached vanishing point.
[ترجمه ترگمان]بعد از آن بالا رفتن از قدرت من نقطه تلاقی شد
[ترجمه گوگل]پس از آن صعود شدید، قدرتم به نقطه ناپدید شدن رسید
[ترجمه گوگل]پس از آن صعود شدید، قدرتم به نقطه ناپدید شدن رسید
6. Vanishing Point What Vanishing Point is and how to edit images with perspective.
[ترجمه ترگمان]غیب کننده چیست؟ نقطه ناپدیدی چیست و چگونه تصاویر را با دید ویرایش کند
[ترجمه گوگل]نقطه ناپایداری نقطه انفصال و نحوه ویرایش تصاویر با منظر است
[ترجمه گوگل]نقطه ناپایداری نقطه انفصال و نحوه ویرایش تصاویر با منظر است
7. A linear camera calibration method with vanishing point and the invariance of cross - ratio is proposed.
[ترجمه ترگمان]یک روش کالیبراسیون دوربین خطی با نقطه ناپدید شدن و تغییر ناپذیری نسبت عرضی نیز پیشنهاد شده است
[ترجمه گوگل]یک روش کالیبراسیون دوربین خطی با نقطه ناپدید شدن و عدم تغییر نسبت صلیب پیشنهاد شده است
[ترجمه گوگل]یک روش کالیبراسیون دوربین خطی با نقطه ناپدید شدن و عدم تغییر نسبت صلیب پیشنهاد شده است
8. As a result variety is dwindling towards a vanishing point.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه تنوع در حال کاهش به سمت نقطه محو شدن است
[ترجمه گوگل]به عنوان یک نتیجه تنوع به سمت نقطه ناپدید می شود
[ترجمه گوگل]به عنوان یک نتیجه تنوع به سمت نقطه ناپدید می شود
9. A vanishing point. The illusion of convergence.
[ترجمه ترگمان]نقطه تلاقی توهم of
[ترجمه گوگل]نقطه ناپدید شدن توهم همگرایی
[ترجمه گوگل]نقطه ناپدید شدن توهم همگرایی
10. Our funds have reached ( the ) vanishing point.
[ترجمه ترگمان]وجوه ما به نقطه ناپدید شدن رسیده است
[ترجمه گوگل]بودجه ما به نقطه ناپدید شدن رسیده است
[ترجمه گوگل]بودجه ما به نقطه ناپدید شدن رسیده است
11. The highway stretched out ahead of me until it narrowed to a vanishing point some miles away.
[ترجمه ترگمان]جاده از من جلوتر بود، تا اینکه به نقطه ای ناپدید شد که چند مایلی آن دور بود
[ترجمه گوگل]بزرگراه دور از من بود تا زمانی که به چند کیلومتر دور به نقطه ناپدید شدن رسید
[ترجمه گوگل]بزرگراه دور از من بود تا زمانی که به چند کیلومتر دور به نقطه ناپدید شدن رسید
12. Applying such reasoning in its full rigour would reduce the division between jurisdictional and non-jurisdictional error to vanishing point.
[ترجمه ترگمان]به کار بردن چنین استدلالی در دقت کامل آن، تقسیم بین error jurisdictional و non - به نقطه ناپدید شدن را کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]اعمال چنین استدلال در سختی کامل، تقسیم بین خطوط قضایی و غیرقانونی به نقطه ناپایداری را کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]اعمال چنین استدلال در سختی کامل، تقسیم بین خطوط قضایی و غیرقانونی به نقطه ناپایداری را کاهش می دهد
13. This avoids the reduction of background elements dictated by the geometry of vanishing point perspective view.
[ترجمه ترگمان]این امر مانع کاهش مولفه های پیش زمینه ناشی از هندسه دیدگاه دیدگاه vanishing می شود
[ترجمه گوگل]این از کاهش عناصر پس زمینه که توسط هندسه دید چشم انداز نزدیده می شود اجتناب می شود
[ترجمه گوگل]این از کاهش عناصر پس زمینه که توسط هندسه دید چشم انداز نزدیده می شود اجتناب می شود
14. According to the nature of projective scale, it has solved the problem of drawing a cars perspective when perspective vanishing point is out of the drafting board.
[ترجمه ترگمان]با توجه به ماهیت مقیاس projective، این مساله مشکل طراحی یک چشم انداز خودرو را زمانی حل کرده است که نقطه اضمحلال زاویه خروج از صفحه قبل از تهیه پیش نویس است
[ترجمه گوگل]با توجه به ماهیت مقیاس تصویری، مسئله طراحی یک چشم انداز خودرو را حل کرده است، زمانی که نقطه ناپایداری چشم انداز خارج از هیئت مدیره پیش نویس است
[ترجمه گوگل]با توجه به ماهیت مقیاس تصویری، مسئله طراحی یک چشم انداز خودرو را حل کرده است، زمانی که نقطه ناپایداری چشم انداز خارج از هیئت مدیره پیش نویس است
15. Everybody accepts that the threat has now shrunk to vanishing point.
[ترجمه ترگمان]هر کسی قبول می کند که تهدید در حال حاضر از نظر ناپدید شده است
[ترجمه گوگل]همه قبول می کنند که تهدید اکنون به نقطه ناپدید شدن کاهش یافته است
[ترجمه گوگل]همه قبول می کنند که تهدید اکنون به نقطه ناپدید شدن کاهش یافته است
کلمات دیگر: