کلمه جو
صفحه اصلی

pulled


تحلیل رفته، شکسته شده، افتاده، خشک کرده، کنده

جملات نمونه

1. he pulled his pocket the wrong side out
او جیب خود را پشت و رو کرد (بیرون کشید).

2. he pulled one of my molars by mistake
او یکی از دندان های آسیاب مرا اشتباها کشید.

3. he pulled the knife out of his pocket with a flourish
با ژست چاقو را از جیبش درآورد.

4. he pulled the plate of rice toward himself
بشقاب پلو را به سوی خودش کشید.

5. he pulled the trigger without flinching
او بی پروا ماشه را کشید.

6. jaffar pulled the handle off with a wrench
جعفر با یک تکان دسته را کند.

7. she pulled back the curtain
او پرده را باز کرد.

8. she pulled the latch and opened the door
او چفت (یا کلون) را کشید و در را باز کرد.

9. she pulled the plug out of the bathtub and the soapwater ran out
سوراخگیر وان حمام را کشید و آب صابون بیرون رفت.

10. we pulled hard on the oars, and the boat started to move
پاروها را محکم کشیدیم و قایق شروع به حرکت کرد.

11. fruit sellers pulled carts of fruits and vegetables along the streets
میوه فروش ها گاری های میوه و سبزی را در خیابان ها می کشیدند.

12. suddenly she pulled a gun
ناگهان هفت تیر کشید.

13. the child pulled the scab on his cut
بچه دله ی زخمش را کند.

14. the police pulled us over
پلیس ما را متوقف کرد.

15. the race pulled a large crowd
مسابقه تماشاچیان فراوانی را جلب کرد.

16. five bodies were pulled from the debris
پنج جسد از زیر آوار درآورده شد.

17. the gang that pulled the bank job
باندی که به بانک دستبرد زد

18. lions attacked him, and we pulled his mangled body out of the cage
شیران به او حمله کردند و ما جسد از هم دریده ی او را از قفس بیرون کشیدیم.

19. bob thrust out his chest and pulled in his stomach
باب سینه ی خود را بیرون داد و شکم خود را فرو برد.

20. a cap with flaps that can be pulled down to protect the ears
کلاه دارای زبانه هایی که می توان آنها را برای حفظ گوش ها (از سرما) پایین کشید.

21. they stretched him in the coffin and pulled a cloth over him
او را در تابوت دراز به دراز خواباندند و یک پارچه رویش کشیدند.

22. he nipped my ear between his fingers and pulled
گوشم را میان دو انگشتش گرفت و کشید.

23. he jerked the tooth to the right and left and then pulled it out
او دندان را به شدت به راست و چپ پیچاند و سپس آن را در آورد.

24. Our train pulled into Beijing Station on time.
[ترجمه ترگمان]قطار ما به موقع به ایستگاه بیجینگ رسید
[ترجمه گوگل]قطار ما به موقع به ایستگاه پکن میرود

25. They pulled down my old house and built five new ones.
[ترجمه علی خانی] آنها خانه قدیمی من را خراب کردند و پنج تای جدید ساختند
[ترجمه ترگمان]اونا خونه قدیمی منو آوردن و ۵ تا چیز جدید ساخته بودن
[ترجمه گوگل]آنها خانه قدیمی من را کشیده و پنج مورد جدید ساختند

26. The father pulled the child back from the river side.
[ترجمه ترگمان]پدر کودکش را از کنار رودخانه عقب کشید
[ترجمه گوگل]پدر پدر را از طرف رودخانه بیرون آورد

27. She pulled at the thread till it came out of the piece of cloth.
[ترجمه ترگمان]تا آن که از تکه پارچه بیرون آمد نخ را کشید
[ترجمه گوگل]او تا به حال از موضوع پارچه خارج شده است

28. He pulled a dirty handkerchief out by its corner and waved it at me.
[ترجمه ترگمان]دستمال کثیفی از گوشه آن بیرون کشید و آن را به طرف من تکان داد
[ترجمه گوگل]او دستبند کثیف خود را از گوشه آن برداشت و آن را به من داد

29. He pulled out a handful of coins from his pocket.
[ترجمه ترگمان]یک مشت سکه از جیبش بیرون آورد
[ترجمه گوگل]او یک شمشیر سکه را از جیبش بیرون آورد

پیشنهاد کاربران

. با خود برد

کشیدن

با خود می برد ، حمل می کند

کشش ، کشیدن ، چیدن


کلمات دیگر: