صفحه اصلی
pulled off
بستن
پیشنهاد کاربران
پیشنهاد کاربران
جدا کردن
He pulled off his shirt
اون پیراهنش را در آورد.
برداشت
. The wind pulled his hat off
ترمز کردن
گرفتن بزور
کلمات دیگر: