1. a rich artistic performance, full of nuance
برنامه ی هنری سرشار از ریزه کاری
2. The painter has managed to capture every nuance of the woman's expression.
[ترجمه ترگمان]نقاش موفق شده است تمام نکات ظریف چهره زن را ثبت کند
[ترجمه گوگل]نقاش موفق به گرفتن هر گونه احساس بیان زن است
3. He was aware of every nuance in her voice.
[ترجمه ترگمان]او از هر اختلاف جزیی در صدایش آگاه بود
[ترجمه گوگل]او از هر زنگی در صدای او آگاه بود
4. He watched her face intently to catch every nuance of expression.
[ترجمه ترگمان]با دقت به صورتش نگاه کرد تا کوچک ترین تغییری در حالت چهره او پیدا کند
[ترجمه گوگل]او چهره اش را با دقت تماشا می کرد تا هر ظرافتی را بیان کند
5. It's performed with wickedly spiked nuance.
[ترجمه ترگمان]این کار با wickedly spiked انجام می شود
[ترجمه گوگل]این کار با شیطنت وحشیانه ای انجام می شود
6. Nothing as haphazard as words, whose meaning and nuance shift enigmatically from one slippery slope to another.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز به اندازه کلمات، که معنی و ظرافت آن را به طور معما از یک شیب لغزنده به نقطه دیگر تغییر دهد، اتفاقی نبود
[ترجمه گوگل]هیچ چیز به عنوان کلمات ناگوار به عنوان کلمات، که معنا و ظرافت آن از یک شیب لغزنده به دیگری کاملا تغییر می کند
7. These adjacent police forces were physically aberrant in nuance of bodily style and were therefore deemed to be socially incorrect.
[ترجمه ترگمان]این نیروهای پلیس مجاور به لحاظ فیزیکی به لحاظ فیزیکی مورد استفاده قرار گرفتند و به همین دلیل از نظر اجتماعی اشتباه تلقی شدند
[ترجمه گوگل]این نیروهای پلیس مجاور به لحاظ جسمی از لحاظ جسمی بی رحم بودند و بنابراین به نظر می رسید که از نظر اجتماعی نادرست است
8. There are layers of nuance and humor in her writing.
[ترجمه ترگمان]در نویسندگی لایه های زیادی از ظرافت و شوخ طبعی وجود دارد
[ترجمه گوگل]در نوشتنش لایه های ظریف و طنز وجود دارد
9. He loved every nuance of pain that crossed her face, every time he touched her.
[ترجمه ترگمان]هر بار که او را لمس می کرد، هر دفعه که او را لمس می کرد، هر دفعه که او را لمس می کرد، او را دوست می داشت
[ترجمه گوگل]او هر چیزی از درد که از چهره او عبور می کرد، هر بار او را لمس کرد، دوست داشت
10. Europeans prefer complexity and nuance, the Japanese revere minuteness and minimalism.
[ترجمه ترگمان]اروپاییان پیچیدگی و ظرافت را ترجیح می دهند، و the (Japanese)و مینیمالیسم (minimalism)را ترجیح می دهند
[ترجمه گوگل]اروپایی ها پیچیدگی و ناز ترجیح می دهند، ژاپنی ها کم اهمیت تر و مینیمالیسم را ترجیح می دهند
11. Real Programmers know every nuance of every instruction and use them all in every Real Program.
[ترجمه ترگمان]Programmers حقیقی همه نکات ظریف هر دستورالعمل را می دانند و از همه آن ها در هر برنامه واقعی استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]برنامه نویسان واقعی هر نوآوری از هر دستورالعمل را می دانند و از همه آنها در هر برنامه واقعی استفاده می کنند
12. Not " getting " deception or nuance, they are straitlaced and humorless.
[ترجمه ترگمان]نه \"به دست آوردن\" فریب یا ظرافت بودن \"، آن ها straitlaced و جدی هستند
[ترجمه گوگل]'گرفتن' فریب و یا نجیب زدن، آنها straitlaced و بی ادب هستند
13. Marbled grey nuance, supplied in kits of 2 mats.
[ترجمه ترگمان]از نکات ظریف grey خاکستری استفاده می کند که در جعبه های ۲ تشک عرضه می شود
[ترجمه گوگل]نارنجی خاکستری سنگ مرمر، عرضه شده در کیت های 2 تشک
14. The sophisticated nuance of a freshly peeled lemon is the hallmark of authentic, cold - pressed lemon oil.
[ترجمه ترگمان]ظرافت پیچیده لیمو ترش نشان از روغن لیمو ترش و معتبر است
[ترجمه گوگل]نینجای پیشرفته یک لیمو تازه کنده شده، نشانه ای از روغن لیمو معتبر و تحت فشار سرد است