روانه کردن توپ علوم نظامى : هدف گیرى لوله
laying
روانه کردن توپ علوم نظامى : هدف گیرى لوله
انگلیسی به فارسی
تخمگذار، گذاردن، دفن کردن، تخم گذاردن، طرح کردن
انگلیسی به انگلیسی
• act of placing in a horizontal position; setting in place, setting down, arranging; causing to lie down; putting; placing
دیکشنری تخصصی
[نساجی] عمل چند لا نمودن - رج پیچی
جملات نمونه
1. laying out underground tiles to drain a pond
برای خشکاندن سلخ،تنبوشه در زیر زمین کار گذاشتن
2. before laying pen to paper
قبل از گذاشتن قلم بر کاغذ
3. he is laying for a chance to escape
او در صدد به دست آوردن فرصت برای فرار است.
4. they are laying to rob a bank
دارند آماده ی دستبرد زدن به بانک می شوند.
5. to lap shingles in laying a roof
لب به لب قرار دادن سفال های بام
6. He was laying on the flattery with a trowel.
[ترجمه ترگمان]داشت با بیلچه چاپلوسی می کرد
[ترجمه گوگل]او با یک لهستان بر کف زدن گذاشت
[ترجمه گوگل]او با یک لهستان بر کف زدن گذاشت
7. The committee are busy laying down a general policy.
[ترجمه ترگمان]این کمیته مشغول تنظیم یک سیاست عمومی است
[ترجمه گوگل]کمیته مشغول تنظیم یک سیاست عمومی است
[ترجمه گوگل]کمیته مشغول تنظیم یک سیاست عمومی است
8. I'd be laying my career/life on the line by giving you that information.
[ترجمه ترگمان]من با دادن اطلاعات به شما زندگی \/ زندگی ام را در این مسیر قرار خواهم داد
[ترجمه گوگل]من می خواهم حرفه ای / زندگی من در خط قرار دادن با شما این اطلاعات است
[ترجمه گوگل]من می خواهم حرفه ای / زندگی من در خط قرار دادن با شما این اطلاعات است
9. Cuckoos are famous for laying their eggs in the nests of other birds.
[ترجمه ترگمان]cuckoos به خاطر تخم گذاری eggs در لانه های پرندگان دیگر مشهور هستند
[ترجمه گوگل]کوسه ها برای تخمگذاری تخم های خود در لانه پرندگان دیگر معروف هستند
[ترجمه گوگل]کوسه ها برای تخمگذاری تخم های خود در لانه پرندگان دیگر معروف هستند
10. Peter is laying in with good red wine for his wedding party.
[ترجمه ترگمان]پیتر \"داره با یه شراب قرمز خوب برای جشن عروسیش میاد\"
[ترجمه گوگل]پیتر با شراب قرمز خوب برای حزب عروسی خود قرار می دهد
[ترجمه گوگل]پیتر با شراب قرمز خوب برای حزب عروسی خود قرار می دهد
11. The soldiers were laying for the enemy in the dark.
[ترجمه ترگمان]سربازان در تاریکی منتظر دشمن بودند
[ترجمه گوگل]سربازان در تاریکی برای دشمن گذاشتند
[ترجمه گوگل]سربازان در تاریکی برای دشمن گذاشتند
12. As she spoke, she was laying him a place at the table.
[ترجمه ترگمان]همان طور که حرف می زد، او را روی میز می گذاشت
[ترجمه گوگل]همانطور که صحبت می کرد، او را در محل میز قرار داد
[ترجمه گوگل]همانطور که صحبت می کرد، او را در محل میز قرار داد
13. Some tropical fish reproduce by laying eggs.
[ترجمه ترگمان]برخی ماهیان گرمسیری بوسیله تخم گذاری تکثیر می شوند
[ترجمه گوگل]برخی از ماهی های گرمسیری تخم های تخمگذار را تولید می کنند
[ترجمه گوگل]برخی از ماهی های گرمسیری تخم های تخمگذار را تولید می کنند
14. She was laying on the beach.
[ترجمه ترگمان] اون توی ساحل دراز کشیده بود
[ترجمه گوگل]او در ساحل قرار داشت
[ترجمه گوگل]او در ساحل قرار داشت
15. Japanese car makers are laying ever more stress on European sales.
[ترجمه ترگمان]سازندگان اتومبیل ژاپنی همیشه بر فروش اروپایی تاکید بیشتری دارند
[ترجمه گوگل]سازندگان ماشین ژاپنی هرچه بیشتر بر فروش اروپا تمرکز می کنند
[ترجمه گوگل]سازندگان ماشین ژاپنی هرچه بیشتر بر فروش اروپا تمرکز می کنند
16. You're laying yourself wide open to accusations of dishonesty.
[ترجمه ترگمان]تو خودت را در معرض اتهامات عدم صداقت قرار می دهی
[ترجمه گوگل]شما خودتان را به اتهام نادرستی باز می کنید
[ترجمه گوگل]شما خودتان را به اتهام نادرستی باز می کنید
پیشنهاد کاربران
ایجاد کردن
پیاده سازی
تخم گذاشتن
پایه گذاری
ایجاد کردن
اجرا کردن
بنیان کردن
اجرا کردن
بنیان کردن
کلمات دیگر: