کلمه جو
صفحه اصلی

lifting

انگلیسی به انگلیسی

• raising, elevating
raising, elevating; uplifting (of mood, etc.)

دیکشنری تخصصی

[نساجی] عمل برداشت - عمل گرفتن الیاف

جملات نمونه

1. lifting this stone requires a lot of physical exertion
بلند کردن این سنگ مستلزم تقلای جسمی بسیار است.

2. weight lifting
وزنه برداری

3. namjoo broke the weight lifting record
نامجو رکورد وزنه برداری را شکست.

4. the mayor promised to give the city a face lifting
شهردار قول داد که ظاهر بهتری به شهر بدهد.

5. He warned that lifting copyright restrictions could beggar the industry.
[ترجمه ترگمان]او هشدار داد که برداشتن محدودیت های کپی رایت می تواند صنعت را فقیر کند
[ترجمه گوگل]او هشدار داد که لغو محدودیت های کپی رایت می تواند صنعت را گول بزند

6. She was lifting things from the market.
[ترجمه ترگمان]اون داشت وسایل رو از بازار بیرون می کشید
[ترجمه گوگل]او چیزها را از بازار برداشت

7. He was lifting up handfuls of leaves and throwing them at her. She was laughing and egging him on.
[ترجمه ترگمان]مشت مشت از برگ ها بالا آورد و به طرف او پرتاب کرد او داشت می خندید و او را تشویق می کرد
[ترجمه گوگل]او تعدادی برگ را بلند کرد و آنها را در او پرتاب کرد او خندید و او را در آغوش گرفت

8. The lifting device is a system of ropes and pulleys.
[ترجمه ترگمان]دستگاه بلند کردن یک سیستم طناب و قرقره ها است
[ترجمه گوگل]دستگاه بلند کردن یک سیستم طناب و بولینگ است

9. Jan's depression seemed to be lifting at last.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که افسردگی جان بالاخره از بین می رود
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که افسردگی Jan در نهایت بالا بردن

10. Lifting weights will build arm and shoulder muscles.
[ترجمه ترگمان]وزنه برداری، بازوی و ماهیچه های شانه را خواهند ساخت
[ترجمه گوگل]وزنه برداشتن عضلات بازو و شانه را ایجاد می کند

11. He did his back in lifting heavy furniture.
[ترجمه ترگمان]پشتش را به اثاثیه سنگین کرده بود
[ترجمه گوگل]او در بلند کردن مبلمان سنگین تلاش کرد

12. I was in the gym lifting weights.
[ترجمه ترگمان]من توی سالن ورزش وزنه بلند می کردم
[ترجمه گوگل]من در ورزشگاه جابجایی وزنه بودم

13. All that heavy lifting has given me a pain in the back.
[ترجمه ترگمان]تمام آن چیزهای سنگین که از پشت بلند کرده بودم درد را از پشت به من بخشیده بود
[ترجمه گوگل]تمام این سنگین شدن به من درد در پشت داده است

14. He put his back out lifting the crates.
[ترجمه ترگمان]هری صندوق را باز کرد
[ترجمه گوگل]او از پشت صندلی ها بلند شد

15. She was caught lifting make-up from the supermarket.
[ترجمه ترگمان]او در حال برخاستن از سوپر مارکت دستگیر شد
[ترجمه گوگل]او از سوپرمارکت برداشتن آرایش را گرفت

پیشنهاد کاربران

بلند شدن


کلمات دیگر: