1. miss fire
1- (سلاح آتشین) گیر در آتش شدن گلوله،گیر کردن اسلحه،در نرفتن 2- با ناکامی مواجه شدن،شکست خوردن
2. miss one's guess
در پیش بینی یا تخمین اشتباه کردن
3. miss the boat
(عامیانه) از فرصت استفاده نکردن،فرصت را از دست دادن
4. miss the mark
1- ناکامیاب شدن یا بودن،موفق نشدن 2- دقیق نبودن،به هدف نزدن
5. don't miss the next opportunity!
فرصت بعدی را از دست نده !
6. i miss kashan
دلم برای کاشان تنگ شده
7. i miss my folks
دلم برای خویشاوندانم تنگ شده است.
8. to miss a deadline
سرموعد انجام ندادن
9. to miss the boat
فرصت را از دست دادن
10. to miss the force of something said
معنی راستین چیزی را که گفته شده است درک نکردن
11. you miss my sense
(شکسپیر) منظورم را نمی فهمی.
12. a miss is as good as a mile
آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب
13. not miss a trick
از هیچ ترفندی فروگذار نکردن،به همه ی حیله ها متوسل شدن
14. hit and miss (hit or miss)
الکی،بی حساب و کتاب،الله بختی
15. take a miss
1- (در اصل) اشتباه کردن،عوضی گرفتن 2- درست درک نکردن،سو تفاهم پیدا کردن
16. to give something a miss
کاری را نکردن
17. her indecision caused her to miss the train
دودلی او موجب شد که ترن را از دست بدهد.
18. flag me a taxi quickly or i'll miss my train
زود یک تاکسی برایم صدا بزن و الا به قطار نخواهم رسید.
19. the less you go,the more they will miss you
هرچه کمتر بروی،دلشان بیشتر برایت تنگ خواهد شد.
20. he is so observant that he does not miss the tiniest details
او آنقدر دقیق است که کوچکترین جزئیات را هم نادیده نمی گیرد.
21. i must be trotting along now or i'll miss the train
حالا بایستی تند بروم و الا به ترن نخواهم رسید.
22. she hit the target five times without a single miss
او پنج بار بدون حتی یک خطا تیر را به هدف زد.
23. he didn't hit the tree, but it was a near miss
او به درخت برخورد نکرد،اما چیزی نمانده بود (که به درخت برخورد کند).
24. An inch in a miss is as good as an ell.
[ترجمه ترگمان]یک اینچ در یک خانم به خوبی پشت پنجره است
[ترجمه گوگل]یک اینچ در یک دست، همانند یک ایل است
25. A miss is as good as a mile.
[ترجمه ترگمان]یک خانم هم به اندازه یک مایل خوب است
[ترجمه گوگل]مزه به اندازه یک مایل است
26. Next day, Miss Stone decided to sew up the rip.
[ترجمه ترگمان]روز بعد، میس استون تصمیم گرفت the رو بخیه بزنه
[ترجمه گوگل]روز بعد، خانم سنگ تصمیم گرفت تا دوش بگیرد
27. The worst way to miss someone is to be sitting right beside them knowing you can't have them.
[ترجمه ترگمان]بدترین راه برای از دست دادن یک نفر، درست کنار آن ها نشسته و می داند که تو نمی توانی آن ها را داشته باشی
[ترجمه گوگل]بدترین راه برای از دست دادن یک فرد، نشستن در کنار آنها است، دانستن اینکه نمی توانید آنها را داشته باشید
28. miss you so much already and I haven't even left yet!
[ترجمه هانی جان.] دلم برات خیلی تنگ شد و من نمیتونم ببینمت
[ترجمه ترگمان]دلم برات تنگ شده بود و هنوز نرفته بودم
[ترجمه گوگل]خیلی زود از دست شما خیلی ممنونم و حتی هنوز هم ندیدم!
29. I shall miss you very much.
[ترجمه ترگمان]خیلی دلم برایت تنگ می شود
[ترجمه گوگل]من خیلی دلم برات تنگ شده
30. At that precise moment, Miss Pulteney came into the office.
[ترجمه ترگمان]در همان لحظه، دوشیزه پالت نی استریت به دفتر آمد
[ترجمه گوگل]در آن لحظات دقیق، خانم Pulteney وارد دفتر شد