کلمه جو
صفحه اصلی

resistless


غیر قابل مقاومت، تاب نیاوردنی، ایستادگی ناپذیر، مقاومت ناپذیر، عاری از نیروی مقاومت

انگلیسی به فارسی

غیر قابل مقاومت، تاب نیاوردنی، ایستادگی ناپذیر، مقاومت ناپذیر


بیمقاومت، بیتاب، تسلیم، غیرمقاوم، ناپایا


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: resistlessly (adv.), resistlessness (n.)
(1) تعریف: not capable of being resisted; irresistible.

(2) تعریف: unresisting; powerless to resist.

• irresistible, impossible to resist; not resisting, not presenting opposition

جملات نمونه

1. Be his Banner unconquered, resistless his spear.
[ترجمه ترگمان]اقای بنر پیروز شد و با نیزه او مقاومت کرد
[ترجمه گوگل]پرچم خود را بی رحمانه می کند، ریش خود را مقاومت می کند

2. The world economic integration has became a resistless trend because of the economic inevitability and the humanity basis.
[ترجمه ترگمان]یکپارچگی اقتصادی جهان به دلیل اجتناب ناپذیر بودن اوضاع اقتصادی و انسانیت به یک روند غیرقابل مقاومتی تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]ادغام اقتصادی جهان به دلیل بی نظمی اقتصادی و مبنای بشریت به یک روند مقاومتی تبدیل شده است

3. It all seems so resistless. Sometimes we even want to throw ourselves over the span into oncoming reciprocation because it is all so depressing and we know that we can't overthrow our own governments.
[ترجمه ترگمان]همه چیز بسیار سرکش به نظر می رسد بعضی اوقات ما حتی می خواهیم خود را به مسیری سوق دهیم که در حال برخورد است، زیرا همه این همه افسرده کننده است و ما می دانیم که ما نمی توانیم دولت های خود را سرنگون کنیم
[ترجمه گوگل]این همه به نظر می رسد مقاومت ناپذیر است گاهی اوقات ما حتی می خواهیم خودمان را در حین درگیر شدن در کنار هم قرار دهیم، زیرا همه اینها خیلی افسرده است و ما می دانیم که ما نمی توانیم دولت های خود را سرنگون کنیم

4. We must act with so rapid and resistless a purpose in one direction, that our vices will necessarily trail behind.
[ترجمه ترگمان]ما باید با چنان سریع و مقاومت ناپذیر در یک جهت حرکت کنیم که عیب و ایراد ما در پشت سر قرار خواهد گرفت
[ترجمه گوگل]ما باید با یک هدف بسیار سریع و بدون مقاومت در یک جهت عمل کنیم، که ناقصان ما لزوما پشت سر می روند

5. Sincerity has such resistless charms ; she oft the fiercest of our foes disarms.
[ترجمه ترگمان]Sincerity این فریبندگی غیرقابل مقاومت را دارد؛ او اغلب اوقات fiercest دشمنان ما را به ستوه می آورد
[ترجمه گوگل]عزت نفس دارای چنین فریب های مقاومتی است؛ او از سخت ترین دشمنان ما ناتوان است

6. The grain seemed impelled with a force of its own, a resistless, huge force.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که غلات با نیرویی از نیروی خود، مقاومت ناپذیر و مقاومت ناپذیر به حرکت درآمده است
[ترجمه گوگل]دانه به نظر می رسید با نیروی خود، نیروی مقاومت، نیروی بزرگ تحمیل شد

7. Economic globalization is the most basic characteristic of the international economy develops, and the resistless tide of history.
[ترجمه ترگمان]جهانی شدن اقتصادی، اساسی ترین ویژگی اقتصاد بین الملل، و موج سرکش تاریخ است
[ترجمه گوگل]جهانی سازی اقتصادی یکی از اساسی ترین ویژگی های اقتصاد بین الملل است و تاریخ غیرواقعی تاریخ است

8. The video packet encoded by block-based prediction encoding standard is very resistless to transmission over the packet-switched network and Internet.
[ترجمه ترگمان]بسته ویدیویی کدگذاری شده توسط استاندارد کدگذاری مبتنی بر بلوک، بسیار سرکش است تا بر شبکه تغییر یافته و اینترنت انتقال یابد
[ترجمه گوگل]بسته های ویدئویی که توسط استاندارد رمزگذاری پیش بینی مبتنی بر بلوک رمزگذاری می شوند، بسیار مقاوم به انتقال از طریق شبکه بسته و اینترنت می باشند

9. It seems there had been an election; a signal victory had been won; the city had been swept back into line by a resistless besom of ballots.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که یک انتخابات بود؛ یک نشانه پیروزی در آن پیروز شده بود؛ شهر توسط یک دسته جارو برقی غیرقابل مقاومتی به صف کشیده شده بود
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که انتخابات بوده است؛ یک پیروزی سیگنال برنده شد؛ این شهر با یک شمشیر بیقراری برگه های برگردانده شده به عقب رانده شده بود

پیشنهاد کاربران

- سست
- ناتوان
- ناپایدار


کلمات دیگر: