کلمه جو
صفحه اصلی

liberated


(adjective) غیر سنتی، باز، آزاد

انگلیسی به فارسی

غیر سنتی، باز، آزاد


آزاد شده است، رها کردن، ازاد کردن، تجزیه کردن


انگلیسی به انگلیسی

• set free, released, emancipated
people who are liberated behave in a less restricted way than is traditional in their society.
a liberated area or country is one which has been freed from the control of another country or group of people.
see also liberate.

جملات نمونه

1. freedom fighters liberated the country from foreign occupation
جنگاوران آزادیخواه کشور را از اشغال اجنبی آزاد کردند.

2. political prisoners were liberated
زندانیان سیاسی آزاد شدند.

3. They liberated all war prisoners from the concentration camp.
[ترجمه ترگمان]آن ها همه زندانی های جنگی را از کمپ تمرکز آزاد کردند
[ترجمه گوگل]آنها تمام زندانیان جنگی را از اردوگاه کار اجباری آزاد کردند

4. She liberated herself from the kitchen.
[ترجمه ترگمان]خودش را از آشپزخانه آزاد کرد
[ترجمه گوگل]او خود را از آشپزخانه آزاد کرد

5. The city was liberated by the advancing army.
[ترجمه ترگمان]این شهر با پیشروی ارتش آزاد شد
[ترجمه گوگل]این شهر توسط ارتش پیشرو آزاد شد

6. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

7. She liberated those spoons from a restaurant last week.
[ترجمه ترگمان]هفته پیش اون قاشق رو از رستوران آزاد کرد
[ترجمه گوگل]او این قاشقها را از یک رستوران در هفته گذشته آزاد کرد

8. Nuclear energy is liberated as a result of nuclear fission.
[ترجمه ترگمان]انرژی هسته ای در نتیجه شکافت هسته ای آزاد می شود
[ترجمه گوگل]انرژی هسته ای در اثر تقسیم هسته ای آزاد می شود

9. She was determined that she would become a liberated businesswoman.
[ترجمه ترگمان]او مصمم بود که به یک زن تاجر آزاد و آزاد تبدیل شود
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفت که او تبدیل به یک زن کسب و کار آزاد شود

10. A few days later, our armies liberated the city.
[ترجمه ترگمان]چند روز بعد، ارتش های ما شهر را آزاد کردند
[ترجمه گوگل]چند روز بعد، ارتش ما این شهر را آزاد کرد

11. The new government has liberated all political prisoners.
[ترجمه ترگمان]دولت جدید همه زندانیان سیاسی را آزاد کرده است
[ترجمه گوگل]دولت جدید تمام زندانیان سیاسی را آزاد کرده است

12. Now, liberated by the streets, he is free to write what he wants.
[ترجمه ترگمان]اکنون، آزاد شده از خیابان ها، آزاد است آنچه را که می خواهد بنویسد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، آزاد شده توسط خیابان ها، او آزاد است که آنچه را که می خواهد بنویسد

13. But he is liberated by love.
[ترجمه ترگمان]اما عشق آزاد می شود
[ترجمه گوگل]اما او توسط عشق آزاد شده است

14. Roads in the liberated areas are few and in terrible condition.
[ترجمه ترگمان]جاده ها در مناطق آزاد شده معدود و در شرایط وحشتناکی هستند
[ترجمه گوگل]جاده ها در مناطق آزاد شده اند و شرایط بسیار وحشتناکی دارند

15. Liberated serfs would then redeem their debts over a period of years.
[ترجمه ترگمان]بردگان آزاد شده، پس از آن، بدهی های خود را در طول یک دوره از سال ها جبران خواهند کرد
[ترجمه گوگل]سربازان آزاد شده پس از چندین سال، بدهی های خود را از میان می برند

پیشنهاد کاربران

آزاد شدن

باز


کلمات دیگر: