کلمه جو
صفحه اصلی

contrarily


معنی : علیرغم
معانی دیگر : بطورمخالف یامغایر

انگلیسی به فارسی

برعکس، علیرغم


انگلیسی به انگلیسی

• contradictorily, perversely, in an opposing manner

مترادف و متضاد

علیرغم (قید)
contrarily

جملات نمونه

1. She had contrarily thought that if he really cared he would have come running after her.
[ترجمه ترگمان]هنوز فکر نکرده بود که اگر واقعا به او علاقه داشته باشد به دنبالش خواهد آمد
[ترجمه گوگل]او به نحو غیرمستقیم تصور می کرد که اگر او واقعا مراقب او بود پس از او اجرا می شود

2. Contrarily, Western people take objective attitude towards the world and advocate dividedness between man and nature.
[ترجمه ترگمان]برعکس، مردم غربی نگرش عینی را نسبت به جهان اتخاذ می کنند و از dividedness بین انسان و طبیعت حمایت می کنند
[ترجمه گوگل]برعکس، مردم غربی به نگرش عینی نسبت به جهان دست می زنند و از تقسیم بین انسان و طبیعت حمایت می کنند

3. Contrarily to PLA, starch is a naturally occurring polymer.
[ترجمه ترگمان]برخلاف to، نشاسته یک پلیمر طبیعی است
[ترجمه گوگل]برخلاف PLA، نشاسته یک پلیمر طبیعی است

4. Contrarily, if a linear scale is installed between the table and the machine structure, the linear movement is measured directly.
[ترجمه ترگمان]برعکس، اگر یک مقیاس خطی بین میز و ساختار ماشین نصب شود، حرکت خطی به طور مستقیم اندازه گیری می شود
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، اگر مقیاس خطی بین جدول و ساختار ماشین نصب شده باشد، حرکت خطی به طور مستقیم اندازه گیری می شود

5. Contrarily speaking, researches on the disgorgement of corporation in the corporate law are of insufficiency, at least not systemic.
[ترجمه ترگمان]برعکس، تحقیقات در مورد the شرکت در قانون شرکت عبارتند از عدم کفایت، حداقل نه سیستماتیک
[ترجمه گوگل]برعکس، تحقیقات در مورد تخریب شرکت در قانون شرکتی از کمبود، حداقل سیستمیک نیستند

6. Contrarily, I will write in English first, in doing this, I can practice thinking in English.
[ترجمه ترگمان]برعکس، من در ابتدا به انگلیسی می نویسم، در انجام این کار، من می توانم به زبان انگلیسی فکر کنم
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، ابتدا در انگلستان به انگلیسی خواهم نوشت، من می توانم در انگلیسی تمرین کنم

7. Contrarily, the air void spacing factor becomes smaller .
[ترجمه ترگمان]برعکس، the فضای خالی هوا کوچک تر می شود
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، فاکتور فضای هوایی کوچکتر می شود

8. Contrarily, other small mining enterprises in Shifen might decide excursive policies which accounted for small disasters every so often.
[ترجمه ترگمان]برعکس، دیگر شرکت های کوچک معدن کاری در Shifen ممکن است درباره سیاست های excursive تصمیم گیری کنند که هر چند گاهی اوقات برای بلایای کوچک توجیه می شوند
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، دیگر شرکت های کوچک استخراج معدن در شیفن ممکن است سیاست های خلایی را که اغلب به دلیل بلایای کوچک مطرح می شوند، تعیین کنند

9. Contrarily, marginal cost increases by degrees and marginal income decreases.
[ترجمه ترگمان]برعکس، هزینه حاشیه ای به تدریج افزایش می یابد و سود حاشیه ای کاهش می یابد
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، هزینه های حاشیه ای با افزایش درجه بندی و درآمد حاشیه ای کاهش می یابد

10. Also, Briticism is not coarse, contrarily, it has a gentle breath.
[ترجمه ترگمان]همچنین، Briticism خشن نیست، به طور کل، نفس راحتی دارد
[ترجمه گوگل]همچنین، بریجیتس به اندازه کافی نیست، به طوری که نفس ملایم است

11. Contrarily, if you are a completist, and consider yourself always right, then you only can become a distribution commissary and can't be a excellent leader .
[ترجمه ترگمان]برعکس، اگر شما یک completist هستید و خودتان را همیشه درست در نظر بگیرید، پس شما فقط می توانید یک کمیسر توزیع بشوید و نمی توانید یک رهبر عالی باشید
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، اگر یک فرد کامل هستید و همیشه حق خود را در نظر بگیرید، تنها می توانید یک commissar توزیع شود و نمی تواند یک رهبر عالی باشد

12. Contrarily moral ultimate origin, goal and standard only can be for promote the humanity the benefit.
[ترجمه ترگمان]برعکس، هدف و استاندارد نه تنها می تواند به نفع بشریت باشد بلکه برای ارتقای سود به نفع بشریت است
[ترجمه گوگل]بر خلاف اصل اخلاقی نهایی، هدف و استاندارد تنها می تواند برای ارتقاء بشریت سود باشد

13. Contrarily, when underwater welding power outputs low level, it begins to feed wires and molten droplets transfer to welding pool depending on the feeding momentum.
[ترجمه ترگمان]برعکس هنگامی که توان جوشکاری زیر آب سطح پایین را کاهش می دهد، شروع به تغذیه سیم و قطرات مذاب به مخزن جوش بسته به مومنتوم غذا می دهد
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، هنگامی که قدرت جوشکاری زیر آب منجر به سطح پایین می شود، شروع به تغذیه سیم ها و انتقال قطره های مذاب به بافت جوشکاری می شود بسته به سرعت حرکت تغذیه

14. Contrarily, the value for 1 + 1 is less than
[ترجمه ترگمان]برعکس، مقدار برای ۱ + ۱ کم تر از برعکس است
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، مقدار 1 1 کمتر از

پیشنهاد کاربران

در مقابل

در عوض،


کلمات دیگر: