کلمه جو
صفحه اصلی

energetically


باجدیت یاحرارت

انگلیسی به فارسی

باانرژی، با تلاش و انرژی


انگلیسی به انگلیسی

• in an energetic manner, vigorously

جملات نمونه

1. The swimmer dived into the water and swam energetically away.
[ترجمه ترگمان]شناگر در آب فرو رفت و با شور و حرارت شنا کرد
[ترجمه گوگل]شناگر به آب غرق شد و به شدت شنا کرد

2. Gretchen chewed energetically on the gristled steak.
[ترجمه ترگمان]گرچن on رو به شدت گاز زده بود
[ترجمه گوگل]گریتچن به شدت بر روی استیک خیشدار نشسته بود

3. At present we must energetically encourage the practice of making investigations and studies.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر ما باید به شدت عمل انجام تحقیقات و مطالعات را تشویق کنیم
[ترجمه گوگل]در حال حاضر ما باید به شدت اقدامات تحقیق و مطالعات را تشویق کنیم

4. He had worked energetically all day on his new book.
[ترجمه ترگمان]تمام روز در دفتر جدیدش به شدت کار کرده بود
[ترجمه گوگل]او تمام روز در کتاب جدید خود کار کرده بود

5. He was sawing energetically at a loaf of bread.
[ترجمه ترگمان]در کنار یک قرص نان به شدت اره می کرد
[ترجمه گوگل]او به شدت در یک کیک نان کار می کرد

6. Despite suffering from tuberculosis, Wardell worked energetically and efficiently.
[ترجمه ترگمان]Wardell علی رغم رنج ناشی از بیماری سل، به شدت و موثر کار می کرد
[ترجمه گوگل]وردل، علیرغم مبتلا به بیماری سل، به شدت و کارآمد کار می کرد

7. They respond to it energetically and they are attentive and their attention does not waver.
[ترجمه ترگمان]آن ها به شدت به آن واکنش می دهند و آن ها دقیق هستند و توجه آن ها متزلزل نمی شود
[ترجمه گوگل]آنها به شدت به آن پاسخ می دهند و توجه می کنند و توجهشان نمی کند

8. It has involved itself energetically in such issues as pub opening hours and the additives and adjuncts used in the brewing process.
[ترجمه ترگمان]این موضوع به شدت در چنین مسائلی مانند ساعات بازشدن بار و مواد افزودنی و adjuncts که در فرآیند آبجوسازی به کار می رود، درگیر شده است
[ترجمه گوگل]این فعالیت خود را به شدت در مواردی مانند روزهای شلوغی و مواد افزودنی و مواد افزودنی مورد استفاده در فرآیند آبجو انجام می دهد

9. First it must be energetically desirable and secondly there must be a molecular mechanism by which the energy transformation can take place.
[ترجمه ترگمان]اول باید به شدت مطلوب باشد و دوم باید یک مکانیزم ملکولی باشد که از طریق آن تبدیل انرژی رخ دهد
[ترجمه گوگل]ابتدا باید انرژی مثبت داشته باشد و در مرحله دوم بایستی مکانیزمی مولکولی باشد که بتوان آن را تبدیل انرژی کرد

10. He fought energetically against apartheid.
[ترجمه ترگمان]او به شدت علیه آپارتاید جنگید
[ترجمه گوگل]او به شدت با آپارتاید مبارزه کرد

11. He energetically denied the charge.
[ترجمه ترگمان]او به شدت خود را به شدت انکار می کرد
[ترجمه گوگل]او به شدت این اتهام را رد کرد

12. The 1-5 Warriors skittered around energetically in Seattle Tuesday night.
[ترجمه ترگمان]شب سه شنبه، گروه ۱ - ۵ جنگجویان به شدت در \"سیاتل\" به بازی در آمدند
[ترجمه گوگل]جنگجویان 1-5 در سه شنبه شب در سیاتل به شدت سرگردان شدند

13. To make his intentions clear he will point energetically at your car and then poke himself in the eye.
[ترجمه ترگمان]برای اینکه نیت او روشن باشد، در اتومبیل شما به شدت با حرارت حرف خواهد زد و بعد به چشم خود سیخونک می زند
[ترجمه گوگل]برای روشن ساختن اهداف خود، در ماشین خود به شدت اشاره می کند و سپس خود را در چشم خود می کشد

14. Schumacher fiddled energetically with his signet ring, and offered no further conversation beyond a snort of ridicule.
[ترجمه ترگمان]Schumacher با حلقه مهر و شوق بازی می کرد و گفتگو را بیش از یک خرناس استهزا آمیز به او تعارف نمی کرد
[ترجمه گوگل]شوماخر با حرکت مهره اش به شدت سر و صدا زد و گفتگوی بیشتری با فریب خنده ای نداشت

پیشنهاد کاربران

از نظر انرژی ای

پر انرژی یا با جدیت


کلمات دیگر: