• be cognizant of, be conscious of, have knowledge of
be aware of
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. He doesn't seem to be aware of the problems.
[ترجمه ترگمان]به نظر نمی رسد از مشکلات آگاه باشد
[ترجمه گوگل]او به نظر نمی رسد از مشکلات آگاه باشد
[ترجمه گوگل]او به نظر نمی رسد از مشکلات آگاه باشد
2. Advanced students need to be aware of the importance of collocation.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان پیشرفته باید از اهمیت همنشینی آگاه باشند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان پیشرفته باید از اهمیت تقلید آگاهی داشته باشند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان پیشرفته باید از اهمیت تقلید آگاهی داشته باشند
3. He doesn't seem to be aware of the coldness of their attitude towards his appeal.
[ترجمه ترگمان]به نظر نمی رسد از سردی رفتار آن ها نسبت به his آگاه باشد
[ترجمه گوگل]او به نظر نمی رسد از سردی نگرش آنها نسبت به درخواست تجدید نظر او آگاهی داشته باشد
[ترجمه گوگل]او به نظر نمی رسد از سردی نگرش آنها نسبت به درخواست تجدید نظر او آگاهی داشته باشد
4. As time went on,people came to be aware of the seriousness of China's population.
[ترجمه ترگمان]با گذشت زمان، مردم از جدیت جمعیت چین آگاه بودند
[ترجمه گوگل]با گذشت زمان، مردم از جدی بودن جمعیت چین مطلع شدند
[ترجمه گوگل]با گذشت زمان، مردم از جدی بودن جمعیت چین مطلع شدند
5. You couldn't help but be aware of the peculiarity of the situation.
[ترجمه ترگمان]تو نمی توانی کمک کنی، اما از این وضعیت آگاه باش
[ترجمه گوگل]شما نمیتوانید کمک کنید اما از خاصیت وضعیت مطلع شوید
[ترجمه گوگل]شما نمیتوانید کمک کنید اما از خاصیت وضعیت مطلع شوید
6. Any accountant worth their salt should be aware of the latest changes in taxation.
[ترجمه ترگمان]هر حسابدار به ارزش نمکی باید از آخرین تغییرات در مالیات آگاه باشد
[ترجمه گوگل]هر حسابدار به ارزش نمک خود باید از آخرین تغییرات مالیات آگاهی داشته باشد
[ترجمه گوگل]هر حسابدار به ارزش نمک خود باید از آخرین تغییرات مالیات آگاهی داشته باشد
7. It is important to be aware of the level of formality required at any social function.
[ترجمه ترگمان]مهم است که از سطح تشریفات مورد نیاز در هر کارکرد اجتماعی آگاه باشید
[ترجمه گوگل]مهم است که از سطح رسمی مورد نیاز در هر عملکرد اجتماعی آگاهی داشته باشید
[ترجمه گوگل]مهم است که از سطح رسمی مورد نیاز در هر عملکرد اجتماعی آگاهی داشته باشید
8. In the silence everyone seemed to be aware of listening ears.
[ترجمه ترگمان]در این سکوت همه به گوش شنوایی گوش می دادند
[ترجمه گوگل]در سکوت هر کس به نظر می رسید از گوش گوش دادن آگاه است
[ترجمه گوگل]در سکوت هر کس به نظر می رسید از گوش گوش دادن آگاه است
9. Be aware of your own feelings.
[ترجمه ترگمان] از احساسات خودت خبر داشته باش
[ترجمه گوگل]از احساسات خود آگاهی داشته باشید
[ترجمه گوگل]از احساسات خود آگاهی داشته باشید
10. This helps you to be aware of time and concentrates your mind on the immediate task.
[ترجمه ترگمان]این کار به شما کمک می کند از زمان آگاه باشید و ذهن خود را بر روی وظیفه فوری متمرکز کنید
[ترجمه گوگل]این به شما کمک می کند از زمان آگاه باشید و تمرکز خود را بر روی کار فوری قرار دهید
[ترجمه گوگل]این به شما کمک می کند از زمان آگاه باشید و تمرکز خود را بر روی کار فوری قرار دهید
11. Try to be aware of external factors which may unduly influence your judgement.
[ترجمه ترگمان]سعی کنید از عوامل خارجی آگاه باشید که ممکن است بی جهت بر قضاوت شما تاثیر بگذارند
[ترجمه گوگل]سعی کنید از عوامل خارجی آگاه باشید که ممکن است بیش از حد بر قضاوت شما تأثیر بگذارد
[ترجمه گوگل]سعی کنید از عوامل خارجی آگاه باشید که ممکن است بیش از حد بر قضاوت شما تأثیر بگذارد
12. They both smiled; neither seemed likely to be aware of my absence for long.
[ترجمه ترگمان]هر دو لبخند زدند؛ بعید به نظر می رسید که مدت زیادی از غیبت من بی خبر باشند
[ترجمه گوگل]آنها هر دو لبخند زدند نه به نظر می رسید که از غیبت من برای مدت طولانی آگاهی داشته باشد
[ترجمه گوگل]آنها هر دو لبخند زدند نه به نظر می رسید که از غیبت من برای مدت طولانی آگاهی داشته باشد
13. Be aware of your own strengths and weaknesses .
[ترجمه ترگمان]از نقاط قوت و ضعف خود آگاه باشید
[ترجمه گوگل]از نقاط قوت و ضعف خود آگاهی داشته باشید
[ترجمه گوگل]از نقاط قوت و ضعف خود آگاهی داشته باشید
14. It was hard for him to be aware of her; he kept sinking back into black preoccupation.
[ترجمه ترگمان]برایش سخت بود که از او آگاه باشد؛ مدام به فکر فرو می رفت
[ترجمه گوگل]برای او سخت بود از او آگاه شود؛ او همچنان به مشکالت سیاه نگاه کرد
[ترجمه گوگل]برای او سخت بود از او آگاه شود؛ او همچنان به مشکالت سیاه نگاه کرد
15. One should be aware of the induction of cardiac arrhythmias in older people or those with such a predisposition.
[ترجمه ترگمان]فرد باید از القا آریتمی های قلبی در افراد مسن تر و یا افراد با چنین زمینه ای آگاه باشد
[ترجمه گوگل]باید از ابتلا به آریتمی های قلبی در افراد مسن یا افراد مبتلا به چنین شرایطی آگاهی داشته باشید
[ترجمه گوگل]باید از ابتلا به آریتمی های قلبی در افراد مسن یا افراد مبتلا به چنین شرایطی آگاهی داشته باشید
پیشنهاد کاربران
باخبر بودن، مطلع بودن، در جریان بودن، متوجه بودن، مستحضر بودن
معنی فارسی: در جریان بودن، آگاه بودن
معنی انگلیسی: To know about something
مثال: The children are aware of the danger of taking drugs
معنی مثال:کودکان از خطر مصرف مواد مخدر آگاه هستند.
معنی انگلیسی: To know about something
مثال: The children are aware of the danger of taking drugs
معنی مثال:کودکان از خطر مصرف مواد مخدر آگاه هستند.
کلمات دیگر: