کلمه جو
صفحه اصلی

dystrophy


(پزشکی) پلاسیدگی، (رشد ناقص و معیوب) دشرویش، سو تغذیه، نقص تغذیه، دشخوراکی، سوء تغذیه

انگلیسی به فارسی

(پزشکی) پلاسیدگی، (رشد ناقص و معیوب) دشرویش


سو تغذیه، نقص تغذیه، دشخوراکی


دشپروری


انگلیسی به انگلیسی

• disorder caused by poor nutrition; condition characterized by muscular degeneration (i.e. muscular dystrophy)

جملات نمونه

1. In only a few cases, such as muscular dystrophy and cystic fibrosis, has the gene and its protein been identified.
[ترجمه ترگمان]تنها در چند مورد، از جمله فساد عضلانی و فیبروز کیستی، ژن و پروتئین آن شناسایی شده است
[ترجمه گوگل]تنها در چند مورد، مانند دیستروفی عضلانی و فیبروز کیستیک، ژن و پروتئین آن شناسایی شده است

2. He has raised money for muscular dystrophy charities.
[ترجمه ترگمان]او برای موسسات خیریه فساد عضلانی پول جمع آوری کرده است
[ترجمه گوگل]او پول را برای موسسات خیریه عضلانی دیستروفی به ارمغان آورده است

3. Sufian had one client with muscular dystrophy who needed to take every Wednesday off work, so he could rest his muscles.
[ترجمه ترگمان]Sufian یک مشتری با فساد ماهیچه ای داشت که لازم بود هر روز چهارشنبه کار را تعطیل کند تا او بتواند ماهیچه های خود را آرام کند
[ترجمه گوگل]صوفیان یک مشتری داشت که دارای دیستروفی عضلانی بود که هر روز چهارشنبه کار می کرد تا بتواند عضلات خود را بماند

4. Myotonic muscular dystrophy is a rare hereditary disease involved with multiple sys tems. only a few cases were reported in our country.
[ترجمه ترگمان]فساد عضلانی Myotonic یک بیماری ارثی نادر است که در سیستم های چند گانه دارد تنها چند مورد در کشور ما گزارش شده است
[ترجمه گوگل]دیستروفی عضلانی میتونی یک بیماری ارثی نادر است که در سیستم های چندگانه وجود دارد تنها چند مورد در کشور ما گزارش شده است

5. Main Outcome Measures Slit-lamp microscopic images of corneal dystrophy and graft.
[ترجمه ترگمان]معیارهای پیامد اصلی، تصاویر میکروسکوپی روشن از فساد و اختلاس corneal
[ترجمه گوگل]اندازه گیری های اصلی نتایج تصاویر میکروسکوپی لایه بردار دیستروفی قرنیه و پیوند

6. Duchene's muscular dystrophy and cystic fibrosis are examples of hereditary diseases that result from nonsense mutations.
[ترجمه ترگمان]پلاسیدگی عضله Duchene و فیبروز کیستی نمونه هایی از بیماری های ارثی هستند که ناشی از جهش های nonsense هستند
[ترجمه گوگل]دیستروفی عضلانی Duchene و فیبروز کیستیک نمونه هایی از بیماری های ارثی هستند که از جهش های مزاحمت ناشی می شوند

7. Objective Perform gene diagnosis for Chinese facioscapulohumeral muscular dystrophy(FSHD).
[ترجمه ترگمان]هدف انجام تشخیص ژن برای فساد عضلانی facioscapulohumeral چینی (FSHD)
[ترجمه گوگل]هدف تشخیص ژن برای دیستروفی عضلانی فیبوساکاپولووومر چینی (FSHD) است

8. Objective To summarize the clinical characteristics of myotonic dystrophy (DM).
[ترجمه ترگمان]هدف خلاصه کردن ویژگی های بالینی فساد (DM)
[ترجمه گوگل]هدف: خلاصه ای از مشخصات بالینی دیستروفی میوتونی (DM)

9. Conditions such as muscular dystrophy, spina bifida and tetraplegia will fall under this classification.
[ترجمه ترگمان]شرایطی مانند دیستروفی عضلانی، spina bifida و tetraplegia تحت این طبقه بندی قرار خواهند گرفت
[ترجمه گوگل]شرایطی مانند دیستروفی عضلانی، اسپینا بیفیدا و تتراپلژی در این طبقه بندی قرار دارند

10. Background: Duchenne muscular dystrophy is characterized by progressive cardiac dysfunction and myocardial fibrosis late process.
[ترجمه ترگمان]پیشینه: فساد عضلانی دوشن با اختلال progressive قلبی و process myocardial fibrosis late مشخص می شود
[ترجمه گوگل]سابقه و هدف: دیستروفی عضلانی دوچنانی با اختلال عملکرد قلبی پیشرفته و فرایند دیرپای فیبروز قلب مشخص می شود

11. Clinical for muscular dystrophy, myasthenia gravis, muscular dystrophy, polymyositis, motor neuron disease, as atrophy disease syringomyelia.
[ترجمه ترگمان]بالینی برای فساد عضلانی، myasthenia gravis، فساد عضلانی، polymyositis، بیماری نورون حرکتی، به عنوان بیماری atrophy syringomyelia
[ترجمه گوگل]بالینی برای دیستروفی عضلانی، میاستنی گراویس، دیستروفی عضلانی، پلی م یوزیت، بیماری نورون حرکتی، به عنوان آتروفی بیماری سیرینگو مایلیا

12. These are genetic disorders that only affect males normally. They are things like muscular dystrophy and haemophilia.
[ترجمه ترگمان]اینها اختلالات ژنتیکی هستند که به طور معمول بر مردان تاثیر می گذارند آن ها چیزهایی شبیه فساد عضلانی و haemophilia هستند
[ترجمه گوگل]این اختلالات ژنتیکی است که به طور معمول بر مردان تاثیر می گذارد آنها چیزهایی مانند دیستروفی عضلانی و هموفیلی هستند

13. In 1847 he described two boys with what was obviously pseudo-hypertrophic muscular dystrophy, described twenty-one years later by Guillaume Duchenne.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۸۴۷ دو پسر را با آنچه که ظاهرا \"فساد عضلانی pseudo\" بود شرح داد، که بیست و یک سال بعد توسط گیوم Duchenne شرح داده شد
[ترجمه گوگل]در سال 1847 او دو پسر را با چیزی که به طور واضح دیستروفی عضلانی شبه هیپرتروفی بود، شرح داد که بیست و یک سال بعد توسط Guillaume Duchenne توصیف شد

14. The researchers hope that their results will allow them to initiate studies in humans with limb-girdle muscular dystrophy.
[ترجمه ترگمان]محققان امیدوارند که نتایج آن ها به آن ها اجازه داده شود تا مطالعاتی را در انسان ها با فساد عضلانی اسکلتی، آغاز کنند
[ترجمه گوگل]محققان امیدوارند که نتایج آنها به آنها امکان دهد مطالعاتی را در انسان با دیستروفی عضلانی اندام کمربند آغاز کنند

muscular dystrophy

پلاسیدگی عضلات، دشرویش ماهیچه‌ها، دش‌ماهیچگی


پیشنهاد کاربران

ضعف در یکی از قسمت های بدن

تحلیل عضلانی

dystrophy ( زیست‏شناسی )
واژه مصوب: دُش‏پروردگی
تعریف: هرنوع اختلال رشد در موجودات و بافت ها و اندام های زنده براثر سوءِتغذیه یا نبود مواد غذایی قابل مصرف


کلمات دیگر: