کلمه جو
صفحه اصلی

refusal


معنی : رد، امتناع، روگردانی، سر پیچی، استنکاف، اباء
معانی دیگر : خودداری، ابا، وازنش، قبول نکردن، رد کردن، ناپذیرش، رجوع شود به: option

انگلیسی به فارسی

سرپیچی، روگردانی، ابا، امتناع، استنکاف، خود داری،رد


امتناع، رد، استنکاف، روگردانی، اباء، سر پیچی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or an instance of refusing.
متضاد: assent
مشابه: denial, rejection

- The demonstrators' refusal to leave the area caused their arrest by the police.
[ترجمه ترگمان] تظاهر کنندگان از ترک منطقه، باعث دستگیری آن ها توسط پلیس شدند
[ترجمه گوگل] امتناع تظاهرکنندگان به ترک منطقه باعث دستگیری آنها توسط پلیس شد
- Her refusal of that job offer in Chicago was something she would later regret.
[ترجمه ترگمان] امتناع او از این پیشنهاد شغلی در شیکاگو، چیزی بود که بعدها پشیمان خواهد شد
[ترجمه گوگل] امتناع او از پیشنهاد شغلی در شیکاگو چیزی بود که او بعد از آن پشیمان شد

(2) تعریف: an option to accept or reject something.

• act of refusing, denial, rejection
you describe someone's behaviour as a refusal when they say firmly that they will not do, allow, give, or accept something.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] واپس

مترادف و متضاد

رد (اسم)
denial, disavowal, rejection, abnegation, pass, refusal, trace, veto, exception, contradiction, rebuff, rebuttal, repulse, disapproval, disapprobation, contestation, disproof

امتناع (اسم)
refusal, balk, baulk

روگردانی (اسم)
refusal, balk, baulk

سر پیچی (اسم)
refusal, disobedience, transgression, insubordination, recusance, recusancy

استنکاف (اسم)
refusal

اباء (اسم)
refusal

denial of responsibility; unwillingness


Synonyms: abnegation, ban, choice, cold shoulder, declension, declination, defiance, disallowance, disapproval, disavowal, disclaimer, discountenancing, disfavor, dissent, enjoinment, exclusion, forbidding, interdiction, knockback, negation, nix, no, nonacceptance, noncompliance, nonconsent, option, pass, prohibition, proscription, rebuff, refutation, regrets, rejection, renouncement, renunciation, repudiation, repulse, repulsion, reversal, thumbs down, turndown, veto, withholding, writ


Antonyms: approval, grant, offer, ok, sanction


جملات نمونه

1. refusal to choose is itself a choice
خودداری از انتخاب،خود (نوعی) انتخاب است.

2. his refusal to help is criminal
خودداری او از کمک تاسف آور است.

3. the refusal to answer amounts to a rejection of the offer
خودداری از دادن جواب به مثابه رد پیشنهاد است.

4. the refusal to buy is a sanction which will awaken price gougers
خودداری از خرید تحریمی است که گران فروشان را بیدار خواهد کرد.

5. a point-blank refusal
امتناع صریح

6. a square refusal
امتناع صریح

7. ali was particularly chagrined at their refusal to come
علی به خصوص از این دلخور بود که آنها از آمدن خودداری کرده بودند.

8. am i to understand that your refusal is final?
آیا باید چنین بپندارم که جواب رد شما نهایی است ؟

9. Your refusal puts me in an awkward predicament.
[ترجمه ترگمان]امتناع شما مرا در مخمصه ناجوری قرار می دهد
[ترجمه گوگل]امتناع من باعث می شود که من ناراحت کننده باشم

10. What do you infer from her refusal?
[ترجمه ترگمان]شما از امتناع او چه استنباط می کنید؟
[ترجمه گوگل]از رد او چه می گویید؟

11. Her refusal to help complicates matters.
[ترجمه ترگمان]امتناع او برای حل مسائل پیچیده است
[ترجمه گوگل]امتناع او از کمک به مسائل پیچیده است

12. He persisted in his refusal to admit responsibility.
[ترجمه ترگمان]او در امتناع خود از پذیرش مسئولیت پافشاری کرد
[ترجمه گوگل]او در رد خود از پذیرش مسئولیت ادامه داد

13. The plan was doomed to fail by their refusal to give it any financial support.
[ترجمه ترگمان]این طرح محکوم به شکست در امتناع آن ها از ارائه هرگونه حمایت مالی بود
[ترجمه گوگل]این طرح به دلیل عدم تمدید هرگونه حمایت مالی از سوی این طرح، محکوم به شکست شد

14. I interpreted his silence as a refusal.
[ترجمه ترگمان]سکوت او را به عنوان امتناع تلقی کردم
[ترجمه گوگل]من سکوتم را به عنوان امتناع تفسیر کردم

15. Her answer amounted to a complete refusal.
[ترجمه ترگمان]پاسخ او به یک امتناع کامل رسید
[ترجمه گوگل]پاسخ او به یک انکار کامل رسید

16. We received a delicately worded refusal of our invitation.
[ترجمه ترگمان] ما یه امتناع مودبانه از دعوت مون دریافت کردیم
[ترجمه گوگل]ما یک امتناع واجد شرایط از دعوت ما دریافت کردیم

Refusal to choose is itself a choice.

خودداری از انتخاب، خود (نوعی) انتخاب است.


پیشنهاد کاربران

پسماند در عمران

به عمل رد کردن می گویند
😀

act of refusing
don't accept sth
example : Mr. Smith 's refusal to pay back the money got him into trouble
( You should be sure 😉👍😊 )

خودداری

عدم پذیرش


کلمات دیگر: