1. pave the way (for)
راه را (برای کاری) باز کردن،تسهیل کردن
2. They're trying to blast away the hill to pave the way for the new highway.
[ترجمه الناز] انها در تلاش برای از بین بردن تپه ( با انفجار ) برای هموار کردن راه برای بزرگراه جدید هستند.
[ترجمه ترگمان]آن ها می کوشند تا تپه را منفجر کنند تا راه را برای بزرگراه جدید هموار کنند
[ترجمه گوگل]آنها در حال تلاش برای از بین بردن تپه برای بستن راه برای بزرگراه جدید هستند
3. The mushroom development of technology will pave the way for improving our economy.
[ترجمه ترگمان]توسعه قارچ تکنولوژی راه را برای بهبود اقتصاد ما هموار خواهد کرد
[ترجمه گوگل]توسعه قارچ فن آوری، راه را برای بهبود اقتصاد ما می سازد
4. I do hope the treaty will pave the way to peace in the Middle East.
[ترجمه ترگمان]من امیدوارم که این پیمان راه را برای صلح در خاور میانه هموار کند
[ترجمه گوگل]من امیدوارم که این پیمان راه را برای صلح در خاورمیانه هموار کند
5. Scientists hope that data from the probe will pave the way for a more detailed exploration of Mars.
[ترجمه ترگمان]دانشمندان امیدوارند که داده های این کاوشگر راه را برای کاوش دقیق تر مریخ باز کند
[ترجمه گوگل]دانشمندان امیدوارند اطلاعات مربوط به پروب راه را برای کاوش دقیق تر مریخ فراهم کند
6. These bircks are to pave the courtyard.
[ترجمه ترگمان]این bircks برای فرش کردن حیاط هستند
[ترجمه گوگل]این دیوارها برای احداث حیاط است
7. At top speed, the Pave Hawk helicopter can travel 221 miles per hour.
[ترجمه ترگمان]با سرعت بالا، هلیکوپتر Pave هاوک می تواند در هر ساعت ۲۲۱ مایل را طی کند
[ترجمه گوگل]در سرعت بالا، هلیکوپتر Pave Hawk می تواند 221 مایل در ساعت سفر کند
8. And this does, of course, pave the way for all manner of hilarious aircraft-undercarriage impressions at parties.
[ترجمه ترگمان]و این امر، البته راه را برای همه نوع کاره ای مضحک و سرگرم کننده در مهمانی ها هموار می کند
[ترجمه گوگل]البته این، البته، راه را برای همه نوع تجسس هواپیمای خنده دار در احزاب را ترجیح می دهد
9. I pave the way for my people with product specialists, financial experts, the regional boys, whatever.
[ترجمه ترگمان]راه را برای مردمم، متخصصان مالی، کارشناسان مالی، یا هر چیز هموار می سازم
[ترجمه گوگل]من راه را برای مردم من با متخصصان محصول، کارشناسان مالی، پسران منطقه ای، هر چه سر و کار دارم
10. They merely pave the way for an increasing proportion of those emissions to come from the burning of imported coal.
[ترجمه ترگمان]آن ها فقط راه را برای افزایش بیشتر این تشعشعات برای آمدن از سوختن زغال سنگ وارداتی هموار می کنند
[ترجمه گوگل]آنها صرفا راه را برای افزایش نسبت گازهای گلخانه ای به سوختن زغال سنگ وارداتی می کنند
11. Mendel points out that this helped pave the way for economic crises that aggravated social discontent before 190
[ترجمه ترگمان]Mendel اشاره کرد که این امر می تواند راه را برای بحران های اقتصادی هموار کند که نارضایتی اجتماعی قبل از ۱۹۰ را تشدید کرده است
[ترجمه گوگل]مندل اشاره می کند که این مسأله باعث شده است که بحران های اقتصادی که سبب نارضایتی های اجتماعی در سال های قبل از سال 190 شد، به راه اندازد
12. Peer social interactions pave the way for potential mutual respect relations with adults in later development.
[ترجمه ترگمان]تعاملات اجتماعی همتا راه را برای روابط متقابل بالقوه با بزرگسالان در توسعه بعدی هموار می کند
[ترجمه گوگل]تعاملات همگانی اجتماعی راه را برای احترام متقابل بالقوه متقابل با بزرگسالان در توسعه بعدی می سازد
13. Whitehall appeared earlier to pave the way for the change by softening its line on public spending.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد وایت هال زودتر راه را برای تغییر دادن خط خود بر هزینه های عمومی هموار کند
[ترجمه گوگل]Whitehall پیشتر به نظر می رسید که راه را برای تغییر با تسکین خط خود در هزینه های عمومی کنار گذاشته است
14. To pave the way, Roosevelt promoted Stilwell to full general.
[ترجمه ترگمان]برای هموار کردن راه، روزولت به طور کلی Stilwell را به طور کامل ارتقا داد
[ترجمه گوگل]روزولت برای خلع سلاح، ستول ول را به طور کامل ارتقا داد
15. You need to pave the roads.
[ترجمه ترگمان] باید جاده ها رو هموار کنی
[ترجمه گوگل]شما باید جاده ها را ببندید