کلمه جو
صفحه اصلی

parking space

انگلیسی به فارسی

فضای پارکینگ


انگلیسی به انگلیسی

• place where it is allowed to park one's vehicle

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] توقفگاه - جایگاه پارکینگ - جایگاه توقف - فضای پارکینگ - محل پارکینگ - محل توقف

جملات نمونه

1. I couldn't find a parking space near the shops.
[ترجمه ترگمان]نتونستم یه پارکینگ نزدیک مغازه پیدا کنم
[ترجمه گوگل]من نمی توانستم یک پارکینگ در نزدیکی مغازه ها پیدا کنم

2. Let's hope we can find a parking space.
[ترجمه ترگمان]بیا امیدوار باشیم که بتونیم یه جای پارک پیدا کنیم
[ترجمه گوگل]امیدواریم بتوانیم یک فضای پارکینگ پیدا کنیم

3. There's parking space in front of the hotel.
[ترجمه ترگمان]جای پارک در جلوی هتل است
[ترجمه گوگل]پارکینگ در مقابل هتل وجود دارد

4. I managed to find a parking space.
[ترجمه ترگمان] تونستم یه جای پارک پیدا کنم
[ترجمه گوگل]من توانستم فضای پارکینگ پیدا کنم

5. Lack of parking space is affecting the town's all-important tourist industry.
[ترجمه ترگمان]فقدان فضای پارکینگ بر صنعت گردشگری مهم شهر تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]فقدان فضای پارکینگ بر صنعت گردشگری مهم شهر تاثیر می گذارد

6. I beat him to the parking space.
[ترجمه ترگمان]او را به محوطه پارکینگ راندم
[ترجمه گوگل]من او را به فضای پارکینگ ضرب و شتم کردم

7. I knew I'd never find a parking space in the Square.
[ترجمه ترگمان]می دانستم که هرگز جای پارک در میدان را پیدا نخواهم کرد
[ترجمه گوگل]میدانم که من هرگز در میدان میدان پارکینگ پیدا نمی کنم

8. It'll probably take ages to find a parking space.
[ترجمه ترگمان]احتمالا قرن ها طول می کشد تا فضای پارکینگ را پیدا کنیم
[ترجمه گوگل]این احتمالا طول می کشد تا فضای پارکینگ پیدا شود

9. They spent half the time looking for a parking space.
[ترجمه ترگمان]نصف زمان رو صرف گشتن یه جای پارک کردن
[ترجمه گوگل]آنها نیم ساعت به دنبال یک فضای پارک شده بودند

10. She reversed into a parking space.
[ترجمه ترگمان] اون به یه جای پارک تبدیل شد
[ترجمه گوگل]او به فضای پارکینگ برگشت

11. She managed to manoeuvre expertly into the parking space.
[ترجمه ترگمان]او ماهرانه موفق شد که ماهرانه وارد محوطه پارکینگ شود
[ترجمه گوگل]او توانست به طور ماهرانه به فضای پارکینگ مانور دهد

12. She maneuvred her car into a difficult parking space.
[ترجمه ترگمان] ماشینش رو توی یه پارکینگ سخت گیر انداخت
[ترجمه گوگل]او ماشین خود را به یک فضای پارکینگ دشوار تحویل داد

13. She pulled the car into a tight parking space on a side street.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل را به یک پارکینگ تنگ در یک خیابان فرعی پیچید
[ترجمه گوگل]او ماشین را به یک فضای پارکینگ تنگ در خیابان کنار کشید

14. Finding a parking space in the summer months is still a virtual impossibility.
[ترجمه ترگمان]یافتن یک فضای پارکینگ در ماه های تابستان، یک عدم امکان مجازی است
[ترجمه گوگل]پیدا کردن یک فضای پارکینگ در ماه های تابستان هنوز یک امکان مجازی است

15. He manoeuvred his car out of the parking space.
[ترجمه ترگمان] ماشینش رو از پارکینگ خارج کرد
[ترجمه گوگل]او ماشین خود را از فضای پارکینگ مانور داد

پیشنهاد کاربران

جای پارک


کلمات دیگر: