کلمه جو
صفحه اصلی

sealed


معنی : مهر و موم شده، مهر شده، محکم چسبیده
معانی دیگر : مهر شده، محکم چسبیده، مهر و موم شده

انگلیسی به فارسی

مهر شده، محکم چسبیده، مهر و موم شده


انگلیسی به انگلیسی

• closed tightly, securely shut; stamped, imprinted

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] پوشیده شده - آببند شده

مترادف و متضاد

مهر و موم شده (صفت)
sealed

مهر شده (صفت)
sealed

محکم چسبیده (صفت)
sealed

جملات نمونه

1. sealed orders
دستورات مهر (و امضا) شده

2. pari sealed the parcel up with adhesive tape
پری بسته را با نوار چسب محکم بست.

3. a hermetically sealed space
فضای تنگ بسته (کاملا بی روزنه)

4. he signed and sealed the document
سند را امضا و مهر کرد.

5. his doom is sealed
سرنوشت او شوم است.

6. one's lips are sealed
افشا نکردن،لب (خود را) مهر و موم کردن

7. all of the bank's doors were sealed by the police
همه ی درهای بانک توسط پلیس مسدود شده بودند.

8. cyrus put the letter in an envelope and sealed it
سیروس نامه را در پاکت گذاشت و در آن را چسباند.

9. Troops sealed off the surrounding area .
[ترجمه ترگمان]نیروهای نظامی منطقه اطراف را محاصره کردند
[ترجمه گوگل]سربازان اطراف منطقه را محاصره کردند

10. From that moment our fate was sealed .
[ترجمه ترگمان]از آن لحظه سرنوشت ما مهر و موم شده بود
[ترجمه گوگل]از آن لحظه سرنوشت ما مهر و موم شد

11. A wide area round the two-storey building is sealed to all traffic except the emergency services.
[ترجمه ترگمان]یک منطقه وسیع در اطراف ساختمان دو طبقه برای تمام ترافیک بجز خدمات اضطراری مهر و موم شده است
[ترجمه گوگل]یک منطقه وسیع در اطراف ساختمان دو طبقه برای تمام ترافیک به جز خدمات اضطراری مهر و موم شده است

12. Sealed bids should be sent to Richard Walker.
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد sealed باید به ریچارد واکر ارسال شود
[ترجمه گوگل]پیشنهاد های مهر و موم شده باید به ریچارد واکر ارسال شود

13. My lips are sealed.
[ترجمه ترگمان]لب هایم بسته شده اند
[ترجمه گوگل]لب من مهر و موم شده

14. The two leaders sealed their agreement with a handshake.
[ترجمه ترگمان]دو رهبر توافق خود را با دست دادن مسدود کردند
[ترجمه گوگل]دو رهبر توافقنامه خود را با دستان خود مهر و موم کردند

15. The body was sealed in a lead coffin.
[ترجمه رضا] جسد در تابوت سربی مهر و موم شده بود
[ترجمه ترگمان]جسد در تابوت سربی مهر و موم شده بود
[ترجمه گوگل]بدن در یک تابوت سرب مهر و موم شده بود

16. We will never forget the friendship sealed in adversity.
[ترجمه ترگمان]ما هرگز دوستی را که در بدبختی مهر و موم شده را فراموش نخواهیم کرد
[ترجمه گوگل]ما هرگز دوستی را که در ناامیدی قرار دارد، فراموش نخواهیم کرد

پیشنهاد کاربران

کیپ ، هواگیر ، هواگیری شده ، درزگیری شده ، دربندی شده

بسته بندی شده

( شیمی ) پوشش داده شده

آب بندی شده، سربسته

نفوذ ناپذیر

مختوم النسل

زندانی شده

سایر معنی ها: حفاظت شده، حفاظ دار

Adjective :
دَرزبندی شدی
دَرزگیری شده

در مورد تصمیم گیری به معنی: به قطعیت رسیدن، مصمم شدن برای عمل به تصمیم، به جدیت رسیدن

مسدود کردن


کلمات دیگر: