کلمه جو
صفحه اصلی

permeable


معنی : نفوذ پذیر، نشت پذیر
معانی دیگر : تراوا، نفوذ پذیر (به ویژه توسط آبگونه ها)، تراوش پذیر، گذرپذیر

انگلیسی به فارسی

نشت پذیر، نفوذ پذیر


نفوذ پذیر، نشت پذیر


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: permeably (adv.), permeableness (n.)
• : تعریف: of a substance, being such that gas or liquid can penetrate or diffuse through it.
متضاد: impenetrable, impermeable, impervious

- The cell membrane is permeable to water molecules.
[ترجمه ترگمان] غشا سلولی از مولکول های آب نفوذپذیر است
[ترجمه گوگل] غشای سلولی به مولکول های آب نفوذ می کند

• can be infiltrated, can be entered; penetrable, can be pervaded
if something is permeable, liquids are able to pass through its surface; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] تراوا - نفوذپذیر
[زمین شناسی] تراوا، نشت پذیر، نفوذ پذیر
[نساجی] نفوذ پذیر

مترادف و متضاد

absorbent, penetrable


نفوذ پذیر (صفت)
sensitive, pervious, penetrable, permeable

نشت پذیر (صفت)
permeable

Synonyms: absorptive, accessible, enterable, passable, pervious, porose, porous, spongelike, spongy


Antonyms: inpenetrable, unpermeable


جملات نمونه

1. limestone is extremely permeable to water
سنگ آهک نسبت به آب بسیار تراوا است.

2. The solvent passes through the permeable membrane to the solution.
[ترجمه ترگمان]حلال از غشا نفوذپذیر تا محلول عبور می کند
[ترجمه گوگل]حلال از طریق غشای نفوذپذیر به محلول منتقل می شود

3. The skin of amphibians is permeable to water.
[ترجمه ترگمان]پوست دوزیستان به آب نفوذ می کند
[ترجمه گوگل]پوست دوزیستان به آب نفوذ می کند

4. Certain types of sandstone are permeable to water.
[ترجمه ترگمان]انواع خاصی از ماسه، نفوذ پذیر به آب هستند
[ترجمه گوگل]برخی از انواع ماسه سنگ به آب نفوذ می کنند

5. As well as dilating, the capillaries become more permeable and allow fluid to escape into the tissues, which produces swelling.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، مویرگ ها نفوذ بیشتری دارند و به مایع اجازه فرار از بافت ها را می دهند، که تورم را تولید می کند
[ترجمه گوگل]علاوه بر گسترش دادن، مویرگها بیشتر نفوذپذیری می کنند و مایع را به بافت ها می رسانند، که باعث تورم می شود

6. Layers of rock that are porous and permeable enough to store water and let it flow through them easily are called aquifers.
[ترجمه ترگمان]لایه های سنگ که متخلخل و نفوذپذیر هستند، به اندازه کافی نفوذ دارند که آب را ذخیره کنند و اجازه دهند که به راحتی از طریق آن ها جریان یابد، سفره های آبی نامیده می شوند
[ترجمه گوگل]لایه های سنگی که به اندازه کافی متخلخل و نفوذپذیر هستند، برای ذخیره آب و اجازه دادن به آنها از طریق آنها به راحتی، آبشارهای نامیده می شود

7. The proximal tubule is freely permeable to water, and water freely follows the absorbed solutes.
[ترجمه ترگمان]The مجاور به راحتی قابل عبور از آب است و آب به طور آزاد املاح محلول را دنبال می کند
[ترجمه گوگل]لوله پروگزیمال به آب آزاد می شود و آب آزادانه از محلول های جذب شده پیروی می کند

8. Permeable areas usually have only a few streams, but they flow with little variation throughout the year and rarely flood.
[ترجمه ترگمان]مناطق Permeable معمولا فقط چند جریان دارند، اما در طول سال با تغییرات کمی سر و کار دارند و به ندرت سیل ایجاد می کنند
[ترجمه گوگل]مناطق قابل نفوذ معمولا تنها چند جریان دارند، اما در طول سالها تغییرات کمی دارند و به ندرت سیل می کنند

9. If the soil is permeable enough radon can diffuse out before it decays.
[ترجمه ترگمان]اگر خاک به اندازه کافی نفوذپذیر باشد، قبل از فروپاشی آن، می تواند نفوذ کند
[ترجمه گوگل]اگر خاک نفوذ پذیر باشد، رادون به اندازه کافی می تواند قبل از فروپاشی آن منتشر شود

10. Although most biological membranes are fully permeable to water, their permeability to various solutes differs.
[ترجمه ترگمان]اگرچه اکثر غشاهای بیولوژیکی به طور کامل از آب نفوذ دارند اما نفوذپذیری آن ها به مواد غذایی مختلف متفاوت است
[ترجمه گوگل]اگر چه بیشتر غشاهای بیولوژیکی به آب کاملا نفوذ می کنند، نفوذ پذیری آنها به محلول های مختلف متفاوت است

11. Other methods include permeable car parks, where water can soak through the surface and be collected.
[ترجمه ترگمان]روش های دیگری شامل پارک های آبی نفوذپذیر است که در آن آب می تواند از طریق سطح جذب شود و جمع آوری شود
[ترجمه گوگل]روش های دیگر شامل پارک ماشین های قابل نفوذ، جایی که آب می تواند از طریق سطح خیس شود و جمع آوری شود

12. It is air and moisture permeable, therefore cool in summer and warm in winter.
[ترجمه ترگمان]هوا، هوا و رطوبت هواست، بنابراین در تابستان خنک و در زمستان گرم است
[ترجمه گوگل]این هوا و رطوبت نفوذپذیر است، بنابراین در تابستان سرد و زمستان گرم است

13. The thin permeable skin allows moisture to flow into the animal rather than out of it.
[ترجمه ترگمان]پوست نفوذ پذیر نازک به رطوبت اجازه می دهد تا به جای خارج شدن از آن، به داخل حیوان جریان پیدا کند
[ترجمه گوگل]پوست نفوذ نازک اجازه می دهد رطوبت به داخل حیوانات و نه از آن خارج شود

14. Besides, the boundaries of the leprosarium were permeable, and surveillance at the federal level was almost nonexistent.
[ترجمه ترگمان]گذشته از این، مرز the permeable و تحت نظر مقامات فدرال تقریبا از بین نرفته بود
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، مرزهای لپراسیموم نفوذپذیر بود و نظارت در سطح فدرال تقریبا وجود نداشت

15. Such rocks are said to be permeable; sandstones and gravels are good examples of permeable rocks.
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که این سنگ ها نفوذ پذیر هستند؛ sandstones و gravels نمونه های خوبی از صخره های نفوذپذیر هستند
[ترجمه گوگل]گفته می شود که چنین سنگ هایی نفوذپذیر هستند ماسه سنگ و ماسه نمونه خوبی از سنگهای نفوذی هستند

Limestone is extremely permeable to water.

سنگ آهک نسبت به آب بسیار تراوا است.


پیشنهاد کاربران

انعطاف پذیر


کلمات دیگر: