کلمه جو
صفحه اصلی

oval


معنی : بیضی، تخم مرغی شکل، تخم مرغی، بادامی
معانی دیگر : پناغ، خاگ دیس، خاگی

انگلیسی به فارسی

تخم مرغی، بادامی، بیضی، تخم مرغی شکل


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: having the general shape of an egg; ellipsoid.
مترادف: ellipsoid, elliptical, ovate, oviform, ovoid
مشابه: round, rounded

- An oval mirror hangs on the wall.
[ترجمه ترگمان] یک آینه بیضی روی دیوار آویزان است
[ترجمه گوگل] یک آینه بیضی روی دیوار آویزان است
- There's an oval rug next to the bed.
[ترجمه ترگمان] یک قالیچه بیضی شکل کنار تخت است
[ترجمه گوگل] فرش بیضی کنار تخت وجود دارد
اسم ( noun )
مشتقات: ovally (adv.), ovalness (n.)
(1) تعریف: something shaped like an egg or ellipse.
مترادف: ellipse, ellipsoid, ovoid
مشابه: egg, round

- The dining room table is an oval.
[ترجمه ترگمان] میز ناهارخوری یک بیضی است
[ترجمه گوگل] میز اتاق ناهارخوری بیضی شکل است

(2) تعریف: an oval course or track for racing.
مشابه: course, field, racetrack, track, turf

• oval-shaped; egg-shaped; elliptical
elliptical shape
an oval is a round shape which is similar to a circle, but is wider in one direction than the other.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] تخم مرغی - بادامی شکل
[زمین شناسی] تخم مرغی، بادامی شکل، دو پهن
[ریاضیات] خاگی، تخم مرغی، بادامی

مترادف و متضاد

بیضی (صفت)
ellipsoid, oval, elliptic, ovate

تخم مرغی شکل (صفت)
oval, ovoid

تخم مرغی (صفت)
oval, ovate

بادامی (صفت)
oval

long and rounded in shape


Synonyms: egg-shaped, ellipsoidal, elliptic, elliptical, oblong, ooid, ovaloid, ovate, oviform, ovoid


جملات نمونه

1. an oval ball
توپ بیضی

2. The playing field is a large oval.
[ترجمه ترگمان]زمین بازی، بیضی بزرگ است
[ترجمه گوگل]میدان بازی یک بیضی بزرگ است

3. There are many oval stones at the bottom of the stream.
[ترجمه ترگمان]سنگ های بیضی شکل فراوانی در ته رودخانه وجود دارد
[ترجمه گوگل]سنگهای بیضی شکل در پایین جریان وجود دارد

4. The leaves are long and almost oval.
[ترجمه ترگمان]برگ ها دراز و تقریبا بیضی است
[ترجمه گوگل]برگ های طولانی و تقریبا بیضی هستند

5. The handle is oval in shape.
[ترجمه ترگمان]دسته بیضی است
[ترجمه گوگل]دسته به شکل بیضی شکل است

6. The shape of the earth is an oval.
[ترجمه ترگمان]شکل زمین یک بیضی است
[ترجمه گوگل]شکل زمین بیضی شکل است

7. The plant has oval green leaves marbled with brownish-purple.
[ترجمه ترگمان]گیاه به رنگ سبز بیضی با بنفش متمایل به قهوه ای است
[ترجمه گوگل]این گیاه دارای برگ های سبز بیضی مرمر با قهوه ای بنفش است

8. The President delivered his speech from the Oval Office.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور سخنرانی خود را از دفتر بیضی شکل ایراد کرد
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور سخنان خود را از دفتر بیضی ارائه داد

9. That must be the oval unroofed amphitheater in Rome. It was basically a stadium with comprehensive functions.
[ترجمه ترگمان]این یک آمفی تئاتر بیضی شکل در رم است این ورزشگاه در واقع یک ورزشگاه با کارکرده ای جامع بود
[ترجمه گوگل]این باید آمفی تئاتر بیضی محکم در رم باشد این اساسا یک ورزشگاه با عملکرد جامع بود

10. The clock stands on an oval marble base, enclosed by a glass dome.
[ترجمه ترگمان]ساعت بر پایه یک پایه تخت بیضی شکل قرار دارد که توسط یک گنبد شیشه ای محصور شده است
[ترجمه گوگل]ساعت بر پایه مرمر بیضی است که توسط یک گنبد شیشه ای محصور شده است

11. When Bush came to the Oval Office, the abortion pill had been approved for the market.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که بوش به دفتر اووال رسید، قرص سقط جنین برای بازار تایید شد
[ترجمه گوگل]هنگامی که بوش به دفتر بیضی رسید، قرص سقط جنین برای بازار تأیید شد

12. Talking as a fan myself I prefer the Oval to Windsor as a venue for atmosphere and pitch quality.
[ترجمه ترگمان]من با صحبت کردن به عنوان یکی از طرفداران، بیضی را به عنوان محلی برای جو و کیفیت تبلیغ ترجیح می دهم
[ترجمه گوگل]صحبت کردن به عنوان یک فن من خودم را ترجیح می دهم Oval به ویندزور به عنوان محل برگزاری برای جو و کیفیت زمین

13. Their faces, stylised with oval, almond eyes and red lips, were disconcerting.
[ترجمه ترگمان]چهره شان، stylised با چشمان بادامی و لب های سرخ، ناراحت کننده بودند
[ترجمه گوگل]چهره های آنها، با چهره بیضی، چشمان بادام و لب قرمز تلطیف شده بودند، مخالف بودند

14. A unique oval aft cockpit is dry and protected when sailing and is an excellent area for dining in port.
[ترجمه ترگمان]یک کابین خلبان بیضی منحصر به فرد هنگام حرکت، خشک و محافظت می شود و یک منطقه عالی برای غذا خوردن در بندر است
[ترجمه گوگل]یک کابین خلبان بدون سرنشین منحصر به فرد خشک و محافظت شده در هنگام قایقرانی است و یک منطقه عالی برای غذاخوری در بندر است

15. Some one hit the down button and the Oval once again began its forty-foot descent into the earth.
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها دکمه طبقه پایین را فشار داد و بار دیگر در زمین بیضی شکل با چهل قدم شروع به فرود آمدن کرد
[ترجمه گوگل]بعضی از آنها دکمه پایین را فشار دادند و Oval یک بار دیگر زمین را به قدمت 40 فوت رساند

an oval ball

توپ بیضی


an oval-faced child

بچه‌ای با صورت بیضی شکل


پیشنهاد کاربران

A shapes like an egg

زمین ورزش، ورزشگاه
An elliptical track, as for racing or athletic events
anything that is oval in shape, such as a sports ground
an elliptical field or a field on which an elliptical track is laid out, as for athletic contests

بیضی شکل

بیضوی


کلمات دیگر: