کلمه جو
صفحه اصلی

overturn


معنی : واژگونی، مضمحل کردن، واژگون کردن، چپه کردن یا شدن، بر انداختن
معانی دیگر : وارونه کردن یا شدن، فرو افکندن، به هم زدن، نابود کردن، از بین بردن، سرنگونی، براندازی

انگلیسی به فارسی

واژگونی، واژگون کردن، برانداختن، مضمحل کردن، چپه کردن یا شدن


سرنگونی، واژگونی، واژگون کردن، چپه کردن یا شدن، مضمحل کردن، بر انداختن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: overturns, overturning, overturned
(1) تعریف: to cause to tip over; upset.
مترادف: capsize, overthrow, tip, topple, upend, upset
متضاد: right
مشابه: collapse, invert, reverse, tumble, upturn

- The donkey overturned the apple cart.
[ترجمه ترگمان] الاغ گاری سیب را واژگون کرد
[ترجمه گوگل] خر تبدیل سبد سیب را لغو کرد

(2) تعریف: to nullify or abolish.
مترادف: annul, cancel, nullify, revoke, void
مشابه: abolish, invalidate, negate, overrule, repeal, rescind, retract, reverse, veto

- The court overturned the previous ruling.
[ترجمه Hossein kishani] دادگاه حکم قبلی را نقض کرد
[ترجمه ترگمان] دادگاه حکم قبلی را لغو کرد
[ترجمه گوگل] دادگاه حکم قبلی را لغو کرد
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to tip or turn over; capsize.
مترادف: capsize, tip, upset
مشابه: invert, topple, tumble, upend, upturn
اسم ( noun )
مشتقات: overturnable (adj.)
• : تعریف: the act of overturning or the state of being overturned.
مترادف: capsizing, toppling, turnover
مشابه: fall, tip, upheaval, upset

• turn over; overthrow; reverse the power of (as of a decision); subdue; defeat
if something overturns or if you overturn it, it turns upside down or on its side.
if someone with more authority than you overturns your decision, they change it.
to overturn a government or system means to remove or destroy it.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] زیرورو شدن
[زمین شناسی] برگشتگی، واژگونی چرخش لایه های آب دریاچه ها یا دریاها، خصوصاً پاییز یا زمستان که محصول حرکت رو به پایین آبهای سطحی و مخلوط شدن آنها با آبهای تحتانی است، چنین پدیده ای از تغییرات اختلاف چگالی در اثر تغییر دما، ناشی شده و در دریاچه هایی که طی زمستان دچار یخبندان می شوند، معمول می باشد.
[حقوق] نقض کردن، لغو کردن

مترادف و متضاد

واژگونی (اسم)
overset, upset, reversal, eversion, overturn

مضمحل کردن (فعل)
overthrow, overset, overturn

واژگون کردن (فعل)
upset, reverse, overturn, topple

چپه کردن یا شدن (فعل)
overturn

برانداختن (فعل)
abolish, overthrow, deracinate, destroy, exterminate, nullify, overturn, subvert

flip over


Synonyms: annul, bring down, capsize, countermand, down, invalidate, invert, keel over, knock down, knock over, nullify, overbalance, prostrate, repeal, rescind, reverse, roll, set aside, spill, tip over, topple, tumble, turn over, turn upside down, upend, upset, upturn, void


جملات نمونه

1. the overturn of his government
سرنگونی دولت او

2. Unless the ban is watertight, EU laws will overturn it.
[ترجمه ترگمان]قوانین اتحادیه اروپا آن را لغو خواهند کرد مگر اینکه این تحریم ضد آب باشد
[ترجمه گوگل]به استثنای ممنوعیت آبگیر بودن، قوانین اتحادیه اروپا آن را لغو خواهد کرد

3. He accused his opponents of wanting to overturn the government.
[ترجمه ترگمان]وی مخالفان خود را به براندازی دولت متهم کرد
[ترجمه گوگل]او مخالفان خود را متهم به تمایل به سرنگونی حکومت کرده است

4. United are hoping to overturn a two-goal deficit from the first leg.
[ترجمه ترگمان]ایالات متحده امیدوار است که کسری دو گل را از پایه اول حذف کند
[ترجمه گوگل]یونایتد امیدوار است که در اولین قدم، یک قهرمانی دو گل به ثمر برساند

5. Gold aims to overturn a 637 majority in one of Britain's most middle-class seats.
[ترجمه ترگمان]هدف از طلا واژگون کردن اکثریت ۶۳۷ در یکی از صندلی های درجه متوسط بریتانیا است
[ترجمه گوگل]طلا قصد دارد تا اکثریت 637 را در یکی از کرسی های طبقه متوسط ​​بریتانیا بگذارد

6. Government lawyers had hoped to overturn a December 1999 decision by U. S.
[ترجمه ترگمان]وکلای دولتی امیدوار بودند که تصمیم سال ۱۹۹۹ توسط U را لغو کنند اس
[ترجمه گوگل]وکلای دولتی امیدوار بودند تصمیم خود در ماه دسامبر 1999 توسط U S را لغو کنند

7. They are part of a campaign to overturn the county's decision to spray on private property if needed.
[ترجمه ترگمان]آن ها بخشی از فعالیت هایی هستند که در صورت نیاز، تصمیم کشور برای اسپری کردن بر اموال خصوصی را از بین می برند
[ترجمه گوگل]آنها بخشی از مبارزات انتخاباتی برای لغو تصمیم شهرستان برای اسپری در مالکیت خصوصی در صورت نیاز است

8. The champion jockey failed in his attempt to overturn a five-day suspension awarded for his riding of Silver Wizard.
[ترجمه ترگمان]این قهرمان در تلاش خود برای از بین بردن یک تعلیق پنج روزه که برای سوارکاری his جادوگر برگزار شد شکست خورد
[ترجمه گوگل]جوخه قهرمان در تلاش برای لغو تعلیق پنج روزه برای سوار شدن از جادوگر نقرهای شکست خورد

9. Some one had to overturn the present political arrangements in the Limousin if he was ever to lay his hands on Hautefort.
[ترجمه ترگمان]اگر قرار بود دست های خود را روی Hautefort بگذارد، کسی ناچار بود ترتیبی سیاسی بدهد
[ترجمه گوگل]بعضی از آنها مجبور بودند تدابیر سیاسی کنونی در لیموزین را در صورتی که او تا به حال دست خود را در Hautefort قرار داده بود، منعکس کنند

10. It would be nearly impossible for them to overturn such a majority in one election.
[ترجمه ترگمان]برای آن ها تقریبا محال است که چنین اکثریتی را در یک انتخابات از بین ببرد
[ترجمه گوگل]آنها تقریبا غیرممکن خواهد بود که چنین اکثریت را در یک انتخابات خلاص کنند

11. He had failed to overturn the £ 5m damages awarded against him and a co-defendant for allegations about the Role of Lord Aldington.
[ترجمه ترگمان]او نتوانست ۵ میلیون پوند خسارت وارده به او و یک متهم در رابطه با نقش لرد Aldington را از بین ببرد
[ترجمه گوگل]او موفق به سرنگون کردن خسارت 5 میلیون پوندی که به او اعطا شده بود و متهم به اتهامات مربوط به نقش لرد آلدیگانگ بود

12. He is likely to overturn the Bush ban on abortion counselling and the military's outlawing of gays.
[ترجمه ترگمان]او احتمالا تحریم بوش در مورد مشاوره سقط جنین و غیرقانونی بودن همجنس گرایان را لغو خواهد کرد
[ترجمه گوگل]او احتمالا ممنوعیت بوش برای مشاوره سقط جنین و غیرقانونی همجنسگرایان را لغو می کند

13. A majority of those voting can overturn the actions of their own elected representatives.
[ترجمه ترگمان]اکثریت آرا می توانند اقدامات نمایندگان منتخب خود را از بین ببرند
[ترجمه گوگل]اکثریت رای دهندگان می توانند اقدامات نمایندگان منتخب خود را لغو کنند

14. It has also launched a bid to overturn a ban on the use of vast factory whaling ships.
[ترجمه ترگمان]این کشور همچنین پیشنهاد لغو ممنوعیت استفاده از کشتی های بزرگ وال گیری را آغاز کرده است
[ترجمه گوگل]این شرکت همچنین پیشنهاد داد که ممنوعیت استفاده از کشتی های بزرگ صنعتی نهنگ را لغو کند

15. The Labour councillors voted to overturn the officers' recommendation and give permission for the works to be demolished.
[ترجمه ترگمان]اعضای شورای کار رای دادند که توصیه افسران را لغو کنند و مجوز کاره ای تخریب شده را صادر کنند
[ترجمه گوگل]اعضای شورای کار رای دادند تا توصیه های افسران را لغو کنند و اجازه دهند که این آثار تخریب شود

The boat was overturned by waves.

موج قایق را چپه کرد.


His untimely death overturned our plans.

مرگ نابه‌هنگام او نقشه‌های ما را به هم زد.


The people overturned his military regime.

مردم رژیم نظامی او را سرنگون کردند.


the overturn of his government

سرنگونی دولت او


پیشنهاد کاربران

تغییر دادن ( رای )

لغو کردن

باطل کردن یک قانون یا نظریه

غلبه کردن

برانداز
برانداختن

تجدید نظر کردن

برگرداندن حکم اولیه ( حقوق )

چپه کردن. واژگونی

در حوزه حقوق کیفری خصوصا مباحث امنیتی به معنی براندازی نظام

در متون حقوقی به معنای نقض کردن
His conviction was overturned by the Court of Appeal.
حکم او توسط دادگاه تجدیدنظر نقض شد

سرنگونی، داغونی، خرابی.

overturn ( اقیانوس شناسی )
واژه مصوب: واژگونی 1
تعریف: ← واژگونی همرَفتی

سرنگون کردن - واژگون کردن - بر انداز کردن - چپه کردن - تجدید نظر کردن در یک تصمیمی که قبلا گرفتی - تغییر تصمیم گذشته

Roast me
One look at you and texas would overturn its abortion ban


verb
1 a [ obj] : to turn ( something ) over
◀️The dog overturned the bowl.

b [no obj] : to turn over
◀️The truck went off the road and overturned several times.

2 [ obj] : to decide that ( a ruling, decision, etc. ) is wrong and change it : reverse
◀️The court overturned his conviction.


کلمات دیگر: