1. he found it expedient to sacrifice the unborn child to save the mother
ناگزیر شد برای نجات مادر کودک زاده نشده ی او را فدا کند.
2. the president did not find it expedient to attend the meeting
رئیس جمهور صلاح ندانست که در جلسه حضور یابد.
3. Too fond of the right to pursue the expedient.
[ترجمه ترگمان]بیش از حد به این کار علاقه داشت که این تدبیر را دنبال کند
[ترجمه گوگل]بیش از حد علاقه مند به دنبال هدف مورد علاقه است
4. The government found it expedient to relax censorship a little.
[ترجمه ترگمان]دولت آن را مصلحت دید اندکی سانسور کند
[ترجمه گوگل]دولت بر آن شد که کمی سانسور کند
5. This solution is politically expedient but may well cause long-term problems.
[ترجمه ترگمان]این راه حل از نظر سیاسی مناسب است اما ممکن است به خوبی مشکلات بلندمدتی ایجاد کند
[ترجمه گوگل]این راه حل از لحاظ سیاسی سودمند است، اما ممکن است باعث مشکلات طولانی مدت شود
6. Surgical waiting lists were reduced by the simple expedient of striking off all patients awaiting varicose vein operations.
[ترجمه ترگمان]لیست های انتظار جراحی به روش ساده هجوم به تمام بیمارانی که انتظار عملیات های رگ را دارند، کاهش یافت
[ترجمه گوگل]لیست های جراحی توسط روش ساده ای که همه بیماران منتظر عملیات وریدی واریسی را کاهش داده اند، کاهش می یابد
7. It is expedient that he should go.
[ترجمه ترگمان]لازم است که او برود
[ترجمه گوگل]مناسب است که او باید برود
8. I cut my purchases dramatically by the simple expedient of destroying my credit cards.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از طرح ساده ای که برای نابود کردن کارت های اعتباری من به طور نمایشی انجام داده بود، purchases را به صورت dramatically بریدم
[ترجمه گوگل]من خریدم به طرز چشمگیری با هدف ساده از بین بردن کارت اعتباری من
9. Moore escaped by the simple expedient of lying down in a clump of grass.
[ترجمه ترگمان]مور با تدبیر ساده ای برای دراز کشیدن در یک دسته علف فرار کرد
[ترجمه گوگل]مور با استفاده ساده از دروغ گفتن در چمن چمن فرار کرد
10. The disease was controlled by the simple expedient of not allowing anyone to leave the city.
[ترجمه ترگمان]این بیماری با تدبیر ساده ای که به هیچ کس اجازه خروج از شهر را نمی داد، کنترل می شد
[ترجمه گوگل]این بیماری با هدف ساده ای که اجازه نمی دهد کسی را ترک کند، کنترل می شود
11. It is expedient that he should retire at once.
[ترجمه ترگمان]این چاره ای نیست که او فورا از این کار منصرف شود
[ترجمه گوگل]مناسب است که او باید یک بار بازنشسته شود
12. The management has taken a series of expedient measures to improve the company's financial situation.
[ترجمه ترگمان]مدیریت یک سری اقدامات مقتضی برای بهبود وضعیت مالی شرکت انجام داده است
[ترجمه گوگل]مدیریت یک سری اقدامات مفید برای بهبود وضعیت مالی شرکت انجام داده است
13. It was expedient to retire gracefully.
[ترجمه ترگمان]این کار لازم بود که با وقار و متانت حرکت کند
[ترجمه گوگل]برای رسیدن به آرامش، آرزوی موفقیت بود
14. It may, therefore, be expedient on certain occasions to utilise taped material in a more selective manner.
[ترجمه ترگمان]بنابراین ممکن است در برخی مواقع لازم باشد از مواد ضبط شده در یک روش انتخابی استفاده کنید
[ترجمه گوگل]بنابراین ممکن است در بعضی موارد به منظور استفاده از مواد نوار به شیوه ای انتخابی مناسب باشد
15. It is expedient to reduce unnecessary expenditure.
[ترجمه ترگمان]لازم است که هزینه های غیر ضروری را کاهش دهید
[ترجمه گوگل]مناسب است هزینه های غیر ضروری را کاهش دهیم