کلمه جو
صفحه اصلی

coerce


معنی : بزور وادار کردن، ناگزیر کردن
معانی دیگر : مجبور کردن، (به زور) وادار کردن، قلدری کردن، (با زور یا تهدید) جلوگیری کردن، بازداشتن، مهار کردن، سرکوب کردن

انگلیسی به فارسی

به زور وادار کردن، ناگزیر کردن


مجازات، بزور وادار کردن، ناگزیر کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: coerces, coercing, coerced
مشتقات: coercible (adj.), coercer (n.)
(1) تعریف: to persuade or pressure (a person) to do something by using threats, intimidation, or the like.
مترادف: force, pressure, strong-arm
مشابه: bulldoze, compel, con, constrain, drive, hustle, impel, intimidate, threaten

- It has been alleged that the police coerced her into confessing.
[ترجمه ترگمان] گفته می شود که پلیس او را وادار به اعتراف کرده است
[ترجمه گوگل] ادعا شده است که پلیس او را مجبور به اعتراف کرد
- Other members of the gang coerced him to steal the drugs.
[ترجمه ترگمان] اعضای دیگر گروه او را وادار به دزدیدن مواد مخدر کردند
[ترجمه گوگل] سایر اعضای این باند او را مجبور به سرقت مواد مخدر کردند

(2) تعریف: to compel or bring about by intimidation or force.
مترادف: force, strong-arm
متضاد: coax
مشابه: compel, dragoon, enforce, extort

- The tyrant coerced obedience.
[ترجمه ترگمان] سلطان فرمان برداری را بزور وادار به اطاعت کرد
[ترجمه گوگل] ستمکار مجبور به اطاعت شد

• force, compel to do something
if you coerce someone into doing something, you force them to do it; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] وارد کردن، مجبور کردن، اعمال زور

مترادف و متضاد

بزور وادار کردن (فعل)
hustle, coerce

ناگزیر کردن (فعل)
coerce

compel, press


Synonyms: beset, browbeat, bulldoze, bully, concuss, constrain, cow, dragoon, drive, force, high pressure, hinder, impel, intimidate, lean on, make, make an offer they can’t refuse, menace, oblige, pressurize, push, put the squeeze on, repress, restrict, shotgun, strong-arm, suppress, terrorize, threaten, twist one’s arm, urge


Antonyms: leave alone


جملات نمونه

1. They were coerced into signing the contract.
[ترجمه ترگمان]آن ها مجبور به امضای قرارداد شده بودند
[ترجمه گوگل]آنها قرارداد را امضا کردند

2. I was coerced into joining the gang.
[ترجمه ترگمان]منو مجبور کردن که به گروه ملحق بشم
[ترجمه گوگل]من به پیوستن به باند مجبور شدم

3. The rebels coerced the villagers into hiding them from the army.
[ترجمه ترگمان]شورشیان روستاییان را وادار به پنهان کردن آن ها از ارتش کردند
[ترجمه گوگل]شورشیان روستاییان را مجبور به مخفی کردن آنها از ارتش کردند

4. Potter had argued that the government coerced him into pleading guilty.
[ترجمه ترگمان]پاتر مدعی شده بود که دولت او را وادار به اقرار به گناه کرده است
[ترجمه گوگل]پاتر متذکر شد که دولت او را مجبور به مجازات کردن مجازات کرد

5. You tried to coerce her into marrying Liu Shengli in violation of the Marriage Law.
[ترجمه ترگمان]شما سعی کردید او را وادار به ازدواج با لیو Shengli در نقض قانون ازدواج کنید
[ترجمه گوگل]شما سعی کرد او را مجبور به ازدواج با لیو Shengli در نقض قانون ازدواج

6. Churchill then wanted to coerce the owners into a national agreement and statutory arbitration.
[ترجمه ترگمان]سپس چرچیل می خواست مالکان را وادار به توافق ملی و داوری قانونی کند
[ترجمه گوگل]سپس چرچیل می خواست مالکین را به یک توافق ملی و داوری قانونی تحمیل کند

7. Attempts to coerce people into retiring must be resisted; rights to retraining must also be secured.
[ترجمه ترگمان]تلاش برای وادار کردن مردم به بازنشسته شدن باید مقاومت شود؛ حقوق برای آموزش مجدد باید ایمن شود
[ترجمه گوگل]تلاش برای مجبور کردن افراد به بازنشستگی باید مقاومت کند؛ حقوق بازآموزی نیز باید تضمین شود

8. Tyranny, terror, and mob violence were used to coerce antislavery activists.
[ترجمه ترگمان]ظلم، وحشت و خشونت مردم برای وادار کردن فعالان سیاسی به خشونت مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه گوگل]خشونت طلبی، ترور، و خشونت ملایم برای جلب فعالان ضد تروریستی مورد استفاده قرار گرفت

9. To coerce or inhibit by or as if by threats.
[ترجمه ترگمان]برای وادار کردن یا مهار کردن توسط یا به عنوان تهدید
[ترجمه گوگل]برای تهدید و یا مهار توسط تهدید و یا به عنوان یک

10. International law possesses the attributes of norm and coerce, which are the common natures of law.
[ترجمه ترگمان]قوانین بین المللی دارای ویژگی های هنجار و coerce، که طبیعت مشترک قانون هستند
[ترجمه گوگل]حقوق بین الملل دارای ویژگی های قاعده و مقتضی است که طبیعت مشترک قانون است

11. And if the attacker should coerce the program into executing another file, all capabilities will be dropped and the file will be executed as an unprivileged user.
[ترجمه ترگمان]و اگر مهاجم باید برنامه را وادار به اجرای فایل دیگر نماید، همه قابلیت ها رها خواهند شد و فایل به عنوان یک کاربر unprivileged اجرا خواهد شد
[ترجمه گوگل]و اگر مهاجم باید برنامه را به اجرای یک فایل دیگر تحمیل کند، تمام قابلیت ها حذف خواهند شد و فایل به عنوان یک کاربر غیر مجاز اجرا می شود

12. Clark had somehow been able to coerce Jenny into doing whatever he told her to do.
[ترجمه ترگمان]کلارک \"یه جورایی میتونست\" جنی \"رو مجبور کنه که هر کاری که بهش گفته انجام بده\"
[ترجمه گوگل]کلارک به نحوی توانست جنی را به انجام هر کاری که به او گفته بود انجام دهد

13. You can't coerce her into obedience.
[ترجمه ترگمان]تو نمی توانی او را وادار به اطاعت کنی
[ترجمه گوگل]شما نمیتوانید او را به اطاعت مجبور کنید

14. I will never coerce you.
[ترجمه ترگمان] من هیچ وقت مجبورت نمی کنم
[ترجمه گوگل]من هرگز شما را مجبور نخواهم کرد

They coerced students into becoming members.

آنان دانشجویان را مجبور کردند که عضو بشوند.


پیشنهاد کاربران

متقاعد شدن

با تهدید مجبور ساختن


به زور وادار به کاری کردن

تحت فشار گذاشتن

To cause/make someone to do something by using pressure, manipulative arguments, force , etc
To put the squeeze/touch/bite on
They are using power to coerce parents and tax payers to dance to their agenda
I didn't want to participate in the prank, but the others coerced me into doing it.

مقید کردن
تحمیل کردن
اجبار کردن


کلمات دیگر: