کلمه جو
صفحه اصلی

civil service


معنی : خدمات کشوری، خدمات اجتماعی
معانی دیگر : کارمندان کشوری، مستخدمان دولت (به جز ارتش و شهربانی)، خدمات کشوری غیر نظامی

انگلیسی به فارسی

خدمات کشوری (غیرنظامی)، خدمات اجتماعی


خدمات عمومي، خدمات کشوری، خدمات اجتماعی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: civil-service (adj.)
(1) تعریف: any branch of government that is not part of the legislative, judicial, or military services.

(2) تعریف: collectively, the people employed in these civil branches of government.

(3) تعریف: a system of awarding government jobs on the basis of competitive examinations, rather than by appointment or election.

• governmental authorities and institutions and the services they offer (besides the military, judicial and legislative branches)
the civil service of a country consists of the government departments and the people who work in them.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] خدمت دولت

مترادف و متضاد

خدمات کشوری (اسم)
civil service

خدمات اجتماعی (اسم)
civil service, social service, social work

جملات نمونه

1. He had a long career in the civil service.
[ترجمه ترگمان]او در خدمات شهری سابقه طولانی داشت
[ترجمه گوگل]او مدت زیادی در خدمت مدنی بود

2. Her progression through the grades of the civil service had been rapid.
[ترجمه ترگمان]پیشرفت او از طریق درجات خدمات شهری سریع بود
[ترجمه گوگل]پیشرفت او از طریق نمرات خدمات مدنی سریع بوده است

3. The press says that the civil service of the country have too much power.
[ترجمه ترگمان]مطبوعات می گویند که خدمات شهری کشور بیش از حد قدرت دارد
[ترجمه گوگل]مطبوعات می گویند که خدمات مدنی کشور دارای قدرت فراوانی است

4. The Civil Service is/are threatening to strike.
[ترجمه ترگمان]خدمات شهری تهدید به اعتصاب کرده اند
[ترجمه گوگل]خدمات عمومی تهدید به اعتصاب هستند

5. She hopes to get a place in the Civil Service.
[ترجمه ترگمان]او امیدوار است که در خدمات شهری جایی پیدا کند
[ترجمه گوگل]او امیدوار است که در محل خدمات عمومی جای بگیرد

6. The British Civil Service is supposed to be non-political.
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که خدمات شهری بریتانیا غیر سیاسی باشد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد خدمات غیر دولتی بریتانیا غیر سیاسی است

7. There has been increasing politicization of the civil service.
[ترجمه ترگمان]خدمات شهری رو به افزایش گذاشته است
[ترجمه گوگل]سیاسی شدن افزایش یافته است

8. She'd had a typical nine-to-five job in the civil service before she worked in the theatre.
[ترجمه ترگمان]او قبل از کار در تئاتر، یک کار سن ۹ تا پنج ساله داشت
[ترجمه گوگل]او قبل از اینکه در تئاتر کار کند، کار معمولی نه تا پنج در خدمات مدنی داشت

9. One source of recruitment is the civil service.
[ترجمه ترگمان]یکی از منابع کارمند یابی، خدمات شهری است
[ترجمه گوگل]یکی از منابع استخدام، خدمات مدنی است

10. The government have imposed a freeze on civil service appointments.
[ترجمه ترگمان]دولت بر انتصابات خدمات شهری محدودیت هایی اعمال کرده است
[ترجمه گوگل]حکومت یک انتصاب در مراکز خدمات دولتی را ممنوع کرده است

11. The civil service was established under the previous dynasty.
[ترجمه ترگمان]خدمات شهری تحت حکومت قبلی تشکیل شد
[ترجمه گوگل]خدمات مدنی تحت سلسله قبلی تاسیس شد

12. Civil Service documents are often written in gobbledegook that ordinary people cannot understand.
[ترجمه ترگمان]اسناد خدمات شهری اغلب در gobbledegook نوشته می شوند که مردم عادی نمی توانند درک کنند
[ترجمه گوگل]اسناد خدمات عمومی اغلب در gobbledegook نوشته شده است که افراد عادی نمیتوانند درک کنند

13. The civil service became the preserve of the educated middle class.
[ترجمه ترگمان]خدمات شهری به حفظ طبقه متوسط جامعه تبدیل شد
[ترجمه گوگل]خدمات مدنی به حفظ طبقه متوسط ​​تحصیل کرده شد

14. The main function of civil service participation in the work of the Cabinet and its committees is to work out interdepartmental compromises.
[ترجمه ترگمان]وظیفه اصلی مشارکت خدمات شهری در کار کابینه و کمیته های آن، کار کردن به توافق بین اداره ای است
[ترجمه گوگل]کارکرد اصلی مشارکت خدمات دولتی در کار کابینه و کمیته های آن، ایجاد هماهنگی بین ادارات است

15. In the civil service merit pay has been extended to cover all grades from April 1990.
[ترجمه ترگمان]در خدمات مدنی، حقوق شایسته برای پوشش همه نمرات از آوریل ۱۹۹۰ تمدید شده است
[ترجمه گوگل]در خدمات مدنی، شایستگی پرداخت حقوق برای تمام نمرات از آوریل 1990 افزایش یافته است

پیشنهاد کاربران

ارگان ( های ) دولتی

A country's government departments and the people who work in them.
How long have you worked for the civil service?
منبع کتابdestination C1C2

civil service ( مدیریت )
واژه مصوب: سازمان خدمات کشوری
تعریف: نهادی ( institution ) واسطه ای برای بسیج منابع انسانی در جهت عرضة خدمات دولتی


کلمات دیگر: