کلمه جو
صفحه اصلی

common law


معنی : عرف، حقوق عرفی
معانی دیگر : (حقوق) قانون عرفی (در مقایسه با قانون موضوعه یا قانون مدون: statute law )، قانون غیر مدون، عرف

انگلیسی به فارسی

حقوق عرفی


قانون عمومی، حقوق عرفی، عرف


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: law based on custom or usage and on court decisions and opinions, rather than on statute. (Cf. statute law.)

• law which is determined by judges, method of lawmaking that began in england; unwritten law, law that is based on past legal decisions
a common-law relationship is regarded as a marriage because it has lasted a long time, although no official marriage contract has been signed.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] حقوق عرفی، قوانین مبتنی بر عرف، "کامن لا"، رویه قضایی در انگلستان

مترادف و متضاد

عرف (اسم)
habit, practice, custom, tradition, consuetude, civil law, common law, praxis, secular law, temporal law

حقوق عرفی (اسم)
common law

جملات نمونه

1. Canadian libel law is based on English common law.
[ترجمه ترگمان]قانون افترا کانادا براساس قانون مشترک انگلستان است
[ترجمه گوگل]قانون قاچاق کانادا بر اساس قانون مشترک انگلیسی است

2. The rules of common law and equity are both, in essence, systems of private law.
[ترجمه ترگمان]قوانین حقوق و حقوق عمومی هر دو، در اصل، نظام های حقوق خصوصی هستند
[ترجمه گوگل]قوانین حقوق مشترک و عدالت، اساسا نظام های حقوق خصوصی است

3. The common law rules have now been overlaid by statute.
[ترجمه ترگمان]قوانین معمول قانون اکنون از سوی قانون منصوب شده اند
[ترجمه گوگل]قوانین عرفی در حال حاضر توسط قانون تنظیم شده است

4. When the Court was abolished in 1641 the Common Law Courts had become strong enough to give adequate redress.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که دادگاه در سال ۱۶۴۱ لغو شد، دادگاه های عمومی به اندازه کافی قوی شدند تا جبران کافی را بدهند
[ترجمه گوگل]هنگامی که دادگاه در سال 1641 لغو شد، دادگاه های قانون مشترک به اندازه کافی قوی برای جبران خسارت کافی برخوردار بودند

5. A Common Law right was practically, though not theoretically, nullified by the existence of a countervailing equitable right.
[ترجمه ترگمان]یک قانون مشترک عملا، هرچند نه به لحاظ نظری، توسط وجود یک حق برابر countervailing از بین می رفت
[ترجمه گوگل]حقوق یک قانون مشترک عملا، هر چند نه به لحاظ نظری، با وجود یک حق برابر عادلانه محو شد

6. Teachers may sue if they believe state common law has been violated.
[ترجمه ترگمان]معلمان ممکن است شکایت کنند که آیا باور دارند قانون مشترک دولت نقض شده است یا خیر
[ترجمه گوگل]معلمان ممکن است شکایت کنند اگر معتقد باشند که قوانین مشترک دولتی نقض شده است

7. Nevertheless such a contract may be frustrated at common law.
[ترجمه ترگمان]با این وجود، چنین قراردادی ممکن است از قانون مشترک ناامید باشد
[ترجمه گوگل]با این وجود چنین قراردادی ممکن است در قانون مشترک نا امید شود

8. The Civil Law system and the Common Law system have made different provision about the corporate charter invalidity system which we can learn.
[ترجمه ترگمان]سیستم قانون مدنی و سیستم قانون مشترک مقررات متفاوتی در مورد سیستم بی اعتباری منشور شرکت ها ایجاد کرده اند که ما می توانیم آن را یاد بگیریم
[ترجمه گوگل]سیستم حقوق مدنی و نظام حقوق مشترک قوانین مختلف در مورد سیستم نامعتبر مکتب شرکتی که ما می توانیم آن را یاد بگیریم

9. The common law distinguished " public " and " private " nuisances.
[ترجمه ترگمان]قانون مشترک \"عمومی\" و \"private\" را متمایز می کند
[ترجمه گوگل]قانون مشترک، مانع از 'عمومی' و 'خصوصی' است

10. Case law - ( Also known as common law. ) Law established by previous decisions of appellate courts.
[ترجمه ترگمان]قانون موردی - (که به عنوان قانون مشترک شناخته می شود)، قانونی که توسط تصمیمات قبلی دادگاه های استینافی ایجاد شده است
[ترجمه گوگل]قانون حقوقی - (همچنین به عنوان قانون معمول شناخته می شود) قانون ایجاد شده توسط تصمیمات قبلی دادگاه های محاکمه

11. The common law rules of jurisdiction can be summarized: jurisdiction depends on service of process, and service may be made upon a defendant present within the jurisdiction as of right.
[ترجمه ترگمان]قواعد عرفی صلاحیت می تواند بصورت خلاصه شرح داده شود: حوزه صلاحیت به خدمت به فرآیند وابسته است و ممکن است به متهم حاضر در حوزه قضایی به عنوان حق رای داده شود
[ترجمه گوگل]قوانین عرفی قضایی را می توان به صلاحیت خلاصه کرد، بستگی به خدمت فرآیند دارد، و ممکن است در مورد متهمین حاضر در حوزه قضایی به درستی داده شود

12. I keep my right to sue out my habeas corpus at common law,if you still want to search my bag.
[ترجمه ترگمان]اگر هنوز بخواهی کیفم را بگردی، من حق دارم شکایت کنم
[ترجمه گوگل]من همچنان حق خودم را در قبال قوانین متعصبانه به قصاص habeas من دادم، اگر هنوز میخواهید کیف من را جستجو کنید

13. Cameron and all teachers are governed by three main types of laws: statutory law, constitutional law, and common law.
[ترجمه ترگمان]کامرون و همه معلمان توسط سه نوع اصلی قانون اداره می شوند: قانون قانونی، قانون اساسی و قانون مشترک
[ترجمه گوگل]کامرون و همه معلمان به وسیله سه نوع اصلی قانون قوانین قانونی، قانون اساسی و قانون عرفی اداره می شوند

14. In this way Equity is an addendum to the Common Law.
[ترجمه ترگمان]در این روش، حقوق یک addendum برای قانون مشترک است
[ترجمه گوگل]به این ترتیب، Equity یک ضمیمه به قانون مشترک است

15. Let me therefore start afresh by looking at the common law.
[ترجمه ترگمان]از این رو با نگاه کردن به قانون مشترک از نو شروع می کنم
[ترجمه گوگل]بنابراین، با نگاهی به قانون مشترک، به نوبه خود شروع کنم

پیشنهاد کاربران

مجموعه قوانینی که از زمان های دور به مرور شکل گرفته است نه قوانینی که در دنیای مدرن توسط ساستمدران وضع شده باشد. حالا این اصطلاح قانون عرفی چقدر نزدیکه به معنا نمی دانم

[در حقوق] اصول ناشی از آرای را در اصطلاح حقوق انگلیس کامن لو ( common law ) می نامند.
رویه ای است که در دادگاه های بین خود مرسوم کرده اند.
رویه قضایی
خانواده کامن لا یا حقوق انگلیس و آمریکا شامل کشورهای انگلیس و آمریکا و کانادا ( جز ایالت کبک )
و ایرلند شمالی و استرالیا و جزایر آنتیل انگلستان است.

قانون عرفی


کلمات دیگر: