1. you must dismiss such childish anxieties!
تو باید این نگرانی های کودکانه را از سر بیرون کنی !
2. it is the prime minister's prerogative to dismiss ministers
نخست وزیر اختیار دارد وزیران را معزول کند.
3. The committee has decided to dismiss him.
[ترجمه ترگمان]کمیته تصمیم گرفته است او را اخراج کند
[ترجمه گوگل]این کمیته تصمیم دارد او را اخراج کند
4. It's not feasible to dismiss him.
[ترجمه ترگمان]اخراج کردن او امکان پذیر نیست
[ترجمه گوگل]او نمیتواند او را رها کند
5. Most orthodox doctors however dismiss this as complete nonsense.
[ترجمه ترگمان]با این حال، بسیاری از پزشکان ارتودوکس این موضوع را پوچ و پوچ تلقی می کنند
[ترجمه گوگل]اکثر پزشکان ارتودوکس این را به عنوان مزخرفی کامل ترک می کنند
6. I think we can safely dismiss their objections.
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم می توانیم با اطمینان objections را رد کنیم
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم می توانیم با احترام از اعتراض خود رد کنیم
7. When he threatened to dismiss me I called his bluff.
[ترجمه ترگمان]وقتی تهدید کرد که مرا مرخص می کند بلوف او را زدم
[ترجمه گوگل]وقتی او تهدید کرد که من را رد کند، من او را صدا زدم
8. On first impressions it would be easy to dismiss Duke as an eccentric.
[ترجمه ترگمان]در برداشت اول، دور کردن دوک به عنوان یک آدم عجیب و غریب آسان خواهد بود
[ترجمه گوگل]در اولین برداشت ها، دوک به عنوان یک بی عدالتی ساده می شود
9. I would certainly dismiss any allegations of impropriety by the Labour Party.
[ترجمه ترگمان]من مسلما هرگونه اتهام مربوط به نادرستی را توسط حزب کارگر رد خواهم کرد
[ترجمه گوگل]من قطعا هرگونه ادعای ناعادلانه توسط حزب کارگر را رد می کنم
10. They can't dismiss you just like that - they have to give you a written warning first.
[ترجمه ترگمان]اونا نمی تونن تو رو اخراج کنن - اونا باید اول یه هشدار کتبی به تو بدن
[ترجمه گوگل]آنها نمیتوانند همانطور که شما را رد می کنند - ابتدا باید یک هشدار نوشته شده به شما بدهند
11. He tried without success to dismiss her/her memory from his thoughts.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد ذهنش را از افکارش دور کند
[ترجمه گوگل]او بدون موفقیت سعی کرد حافظه خود را از افکار خود محروم کند
12. The committee has [ have ] decided to dismiss him.
[ترجمه ترگمان]این کمیته تصمیم گرفته است که او را اخراج کند
[ترجمه گوگل]این کمیته تصمیم دارد او را اخراج کند
13. You cannot dismiss these stories en bloc.
[ترجمه ترگمان]شما نمی توانید این داستان ها را در یک بلوک نادیده بگیرید
[ترجمه گوگل]شما نمیتوانید این داستانها را انحلال کنید
14. He tried to dismiss her from his mind.
[ترجمه ترگمان]خواست او را از ذهنش بیرون کند
[ترجمه گوگل]او سعی کرد او را از ذهنش بیرون کند