کلمه جو
صفحه اصلی

complicity


معنی : همدستی درجرم، شرکت در جرم
معانی دیگر : (در کارهای بد) همدستی، مشارکت (در جرم)

انگلیسی به فارسی

(حقوق) همدستی در جرم، شرکت در جرم


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: complicities
• : تعریف: participation in wrongdoing, esp. in a crime.
مترادف: involvement
مشابه: collusion, connivance, conspiracy, implication, intrigue, machination

- He hadn't been part of the planning of the robbery, but he was severely punished for his complicity in the crime nonetheless.
[ترجمه ترگمان] او بخشی از نقشه سرقت نبوده، اما با این وجود شدیدا به خاطر همدستی با همدستی او به شدت تنبیه شده بود
[ترجمه گوگل] او جزء برنامه ریزی سرقت نبود، اما به دلیل همبستگی وی در جرم، به شدت مجازات شد

• partnership (in wrongdoing or crime)
complicity is involvement in an illegal activity; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] شرکت در جرم، توطئه

مترادف و متضاد

همدستی درجرم (اسم)
complicity

شرکت در جرم (اسم)
complicity

conspiracy


Synonyms: abetment, agreement, collaboration, collusion, complot, concurrence, confederacy, connivance, engineering, guilt, guiltiness, implication, intrigue, involvement, machination, manipulation, partnership


Antonyms: ignorance, innocence, noninvolvement, refusal


جملات نمونه

1. he is accused of complicity in the prisoners' escape
او متهم است که در فرار زندانیان دست داشته.

2. Jennings denied complicity in the murder.
[ترجمه ترگمان]جنینگز \"تو قتل شرکت کرده\"
[ترجمه گوگل]جنینگز همدستی در قتل را رد کرد

3. He denied complicity in the murder.
[ترجمه ترگمان]اون تو قتل شرکت کرده
[ترجمه گوگل]او همدستی در قتل را رد کرد

4. She is suspected of complicity in the fraud.
[ترجمه ترگمان]او به همدستی با همدستی در این کلاه مظنون است
[ترجمه گوگل]او مشکوک به همکاری در تقلب است

5. His complicity with the former government had led to his downfall.
[ترجمه ترگمان]همدستی او با دولت سابق باعث سقوط او شده بود
[ترجمه گوگل]همدستی او با دولت سابق منجر به سقوط او شد

6. She did not suspect him of complicity with the authorities.
[ترجمه ترگمان]او از همدستی با مقامات اطلاعی نداشت
[ترجمه گوگل]او او را از مشارکت با مقامات مشکوک نکرد

7. She suspected him of complicity in Ashok's escape.
[ترجمه ترگمان]او با همدستی با همدستی در Ashok به او بدگمان شده بود
[ترجمه گوگل]او مشکوک به همکاری در فرار اشوک است

8. He was suspected of complicity in her murder.
[ترجمه ترگمان]او به همدستی با همدستی در قتل او مظنون شده بود
[ترجمه گوگل]او مشکوک به همکاری در قتل او بود

9. At its worst, it amounts to complicity in crimes against humanity.
[ترجمه ترگمان]در بدترین حالت ممکن است به خاطر همدستی در جنایت علیه بشریت باشد
[ترجمه گوگل]در بدترین حالت، این میزان همبستگی در جنایات علیه بشریت است

10. Whereabouts required because of alleged complicity in the murder and rape of an unknown woman.
[ترجمه ترگمان]مکان مورد نیاز به دلیل همدستی در قتل و تجاوز به یک زن ناشناس
[ترجمه گوگل]محل نگهداری مورد نیاز است به دلیل ادعای همدستی در قتل و تجاوز جنسی زن ناشناخته

11. Here the degree of complicity is, and perhaps has to be, far higher than the viewer ever suspects.
[ترجمه ترگمان]در اینجا درجه هم کاری وجود دارد و شاید باید بسیار بالاتر از آن چیزی باشد که بیننده تا کنون مظنون است
[ترجمه گوگل]در اینجا درجه همکاری، و شاید باید، بسیار بالاتر از بیننده همیشه مظنون باشد

12. The longstanding allegation of police complicity in the activities of Airin's criminal syndicates made the arrest particularly sensitive.
[ترجمه ترگمان]اتهام طولانی مدت پلیس همدستی در فعالیت های اتحادیه های جنایی Airin باعث شد که این دستگیری به ویژه حساس باشد
[ترجمه گوگل]ادعای طولانی مدت درباره همکاری پلیس در فعالیت های سندیکاهای جنایتکار ایرین، این دستگیری را بسیار حساس ساخته است

13. Complicity between the two personae is betrayed by using the reading performed to justify the choice made.
[ترجمه ترگمان]complicity بین این دو تصویر با استفاده از مطالعه انجام شده برای توجیه انتخاب مورد خیانت قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]همکاری بین دو شخصیت با استفاده از خواندن انجام شده برای توجیه انتخاب انتخاب شده خیانت می شود

14. Fifty-nine men were arrested for complicity in the lynching.
[ترجمه ترگمان]پنجاه و نه نفر به جرم همدستی در این اعدام دستگیر شدند
[ترجمه گوگل]به خاطر همکاری در لینچ، نیمی از مردان دستگیر شدند

15. Sylvie's voice was warm with complicity.
[ترجمه ترگمان]صدای سیلوی هم با همدستی او گرم شده بود
[ترجمه گوگل]صدای Sylvie با همدستی گرم بود

He is accused of complicity in the prisoners' escape.

او متهم است که در فرار زندانیان دست داشته.


پیشنهاد کاربران

همکاری

تبانی

( در علم حقوق ) معاونت در ارتکاب جرم


کلمات دیگر: