کلمه جو
صفحه اصلی

attorney general


معنی : دادستان، مدعی العموم
معانی دیگر : (امریکا) دادستان کل ایالت، (a و g بزرگ) دادستان کل امریکا (که مقامش معادل وزیر دادگستری است)، pl مدعی العموم، مدعی العموم

انگلیسی به فارسی

( s -، general attorneys . pl ) مدعی‌العموم، دادستان


دادستان کل، دادستان، مدعی العموم


انگلیسی به انگلیسی

• head of the u.s. department of justice
head legal officer of the government of a state or country
a country's attorney general is its chief law officer who advises the monarch or the government.

اسم ( noun )
حالات: attorney generals, attorneys general
(1) تعریف: the chief law officer and legal advisor of a state or nation.

(2) تعریف: (cap.) the director of the U.S. Department of Justice and a member of the President's Cabinet.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] دادستان کل، مدعی العموم، وزیر دادگستری (درایالت متحده)

مترادف و متضاد

دادستان (اسم)
attorney general, prosecuting attorney

مدعی العموم (اسم)
attorney general, prosecuting attorney

جملات نمونه

1. The Attorney General was aware of the political implications of his decision to prosecute.
[ترجمه ترگمان]دادستان کل از پیامدهای سیاسی تصمیم خود برای پی گرد قانونی آگاه بود
[ترجمه گوگل]دادستان کل از پیامدهای سیاسی تصمیم خود برای پیگرد قانونی آگاه بود

2. The committee presented its report to the Attorney General.
[ترجمه ترگمان]کمیته گزارش خود را به دادستان کل ارائه کرد
[ترجمه گوگل]این کمیته گزارش خود را به دادستان کل گزارش داد

3. He referred the matter to the Attorney General for possible action against several newspapers.
[ترجمه ترگمان]وی موضوع را به دادستان کل برای اقدام احتمالی علیه چندین روزنامه ارجاع داد
[ترجمه گوگل]او در مورد اقدام احتمالی علیه چندین روزنامه به دادستانی کل مراجعه کرد

4. We had a long meeting with the attorney general.
[ترجمه ترگمان]ما یه ملاقات طولانی با دادستان داشتیم
[ترجمه گوگل]ما یک جلسه طولانی با دادستان داریم

5. Under pressure, Attorney General Meese announced his resignation.
[ترجمه ترگمان]تحت فشار، دادستان Meese استعفای خود را اعلام کرد
[ترجمه گوگل]دادسرای عمومی Meese تحت فشار قرار گرفت و از استعفا خواست

6. Following the formal request for a special prosecutor, Attorney General William Barr had up to 30 days to make a preliminary ruling.
[ترجمه ترگمان]به دنبال درخواست رسمی برای یک دادستان ویژه، دادستان کل ویلیام بار تا ۳۰ روز وقت داشت تا حکم اولیه را صادر کند
[ترجمه گوگل]پس از درخواست رسمی برای یک دادستان ویژه، ویلیام بار، دادستان کل، تا 30 روز به حکم قانونی رسید

7. His argument was backed by the Attorney General, in his role as guardian of the public interest.
[ترجمه ترگمان]دادستان به نوبه خود به عنوان قیم، به عنوان قیم، در نقش خود قرار گرفته بود
[ترجمه گوگل]استدلال او توسط دادستان کل، در نقش او به عنوان نگهبان منافع عمومی، حمایت شد

8. Tisdale said it was the first request the attorney general has fielded for a prosecution under the new law.
[ترجمه ترگمان]Tisdale گفت که این اولین درخواست دادستان کل است که تحت قانون جدید تحت پی گرد قانونی قرار دارد
[ترجمه گوگل]Tisdale گفت که این اولین درخواست دادستان کل برای تعقیب قانونی تحت قانون جدید است

9. The attorney general has the right to compel witnesses to appear in court.
[ترجمه ترگمان]دادستان کل حق دارد شاهد را وادار کند که در دادگاه حاضر شوند
[ترجمه گوگل]دادستان کل حق دارد که شاهدان را مجبور به ظاهر شدن در دادگاه کند

10. It could renew calls for Attorney General Janet Reno to appoint an independent counsel to investigate alleged campaign wrongdoing.
[ترجمه ترگمان]این کمیسیون می تواند درخواست های خود برای دادستان کل، جنت رنو را تجدید کند تا یک مشاور مستقل را برای تحقیق در مورد خطاکاری متهم کند
[ترجمه گوگل]این می تواند درخواست ژن رنئو، دادستان کل، برای تأیید مشاوره مستقل برای تحقیق درباره تخلفات ادعایی تجدید نظر کند

11. The Democratic attorney general of Tennessee told Shipley to do what he thought right, and Shipley had gotten his notes together.
[ترجمه ترگمان]دادستان دموکرات تنسی به Shipley گفت که این کار را درست انجام دهد و Shipley هم یادداشت خود را به دست آورده است
[ترجمه گوگل]دادستان دنیای تنسی به Shipley گفت که او به آنچه که فکر می کرد درست انجام دهد و Shipley یادداشت های خود را با هم دریافت کرده است

12. Afterward, he was elected Arkansas attorney general and served as governor for 10 years before becoming president.
[ترجمه ترگمان]پس از آن او به عنوان دادستان کل آرکانزاس انتخاب شد و ۱۰ سال پیش از تبدیل شدن به رئیس جمهور به عنوان فرماندار خدمت کرد
[ترجمه گوگل]بعد از آن، او به عنوان دادستان کل آرکانزاس انتخاب شد و 10 سال پیش به عنوان رئیس جمهور به عنوان فرماندار عمل کرد

13. A deputy attorney general sat ready to protect the interests of the State of California.
[ترجمه ترگمان]یک معاون دادستان کل آماده بود تا از منافع ایالت کالیفرنیا حمایت کند
[ترجمه گوگل]معاون دادستان کل آماده دفاع از منافع دولت کالیفرنیا بود

14. If there are, the attorney general must petition a Washington-based panel of three federal judges to appoint an independent counsel.
[ترجمه ترگمان]اگر وجود داشته باشد، دادستان کل باید یک هیات متشکل از سه قاضی فدرال را برای انتصاب یک مشاور مستقل درخواست کند
[ترجمه گوگل]در صورت وجود این، دادستان کل باید یک هیئت سه قاضی فدرال واشنگتن را برای تعیین یک مشاور مستقل درخواست کند

15. It was intended to pressure a recalcitrant attorney general into authorizing the appointment of an independent counsel by a designated court.
[ترجمه ترگمان]قصد داشت یک دادستان کل متمرد را تحت فشار قرار دهد تا به انتصاب یک وکیل مستقل توسط یک دادگاه تعیین شده اجازه دهد
[ترجمه گوگل]در نظر گرفته شده بود که یک وکیل مدافع را مجاز به تعیین یک وکیل مستقل توسط یک دادگاه تعیین شده کند


کلمات دیگر: