کلمه جو
صفحه اصلی

audit


معنی : رسیدگی، ممیزی، حسابرسی، بازرسی، رسیدگی کردن
معانی دیگر : حسابرسی کردن، (کلاس) مستمع آزاد بودن، متوازن سازی حساب ها، بررسی دقیق

انگلیسی به فارسی

رسیدگی، بازرسی، ممیزی، رسیدگی کردن


ممیزی، رسیدگی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: an often official examination of records or financial accounts to check their accuracy, or the report of such an examination.

- The company's accountant does a monthly audit of the sales receipts and expenditures.
[ترجمه ترگمان] حسابدار شرکت حسابرسی ماهانه رسیدها و هزینه ها را انجام می دهد
[ترجمه گوگل] حسابدار این شرکت ممیزی ماهانه از درآمد و درآمد فروش را انجام می دهد
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: audits, auditing, audited
(1) تعریف: to examine (records or accounts) so as to check accuracy.

- The Internal Revenue Service will often audit a company or individual who claims a great number of deductions.
[ترجمه ترگمان] خدمات درآمد داخلی اغلب یک شرکت یا فردی را حسابرسی می کند که تعداد زیادی از کسورات را مطالبه می کند
[ترجمه گوگل] خدمات درآمد داخلی اغلب یک شرکت یا فردی را اداره می کند که تعداد زیادی از کسر ها را ادعا می کند

(2) تعریف: to attend (a course at a school or college) for no credit.

- I'm just auditing the course, so I won't be taking the exams.
[ترجمه ترگمان] من فقط دارم مسیر را بررسی می کنم، بنابراین امتحان را نمی گیرم
[ترجمه گوگل] من فقط این دوره را حسابرسی می کنم، بنابراین امتحانات را نمی پذیرم
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to examine records or accounts for accuracy.

• examination of financial accounts
examine accounts; verify accounts
when accountants audit an organization's accounts, they examine them officially to make sure that they are correct. verb here but can also be used as a count noun. e.g. we're going to conduct a full audit.

دیکشنری تخصصی

[بهداشت] رسیدگی
[صنعت] ممیزی، بازبینی
[حقوق] حسابرسی کردن، ممیزی کردن، ممیزی
[ریاضیات] ارزشیابی، حسابرس، ممیزی حساب، رسیدگی، رسیدگی به حساب ها، ممیزی، بازبینی حساب، رسیدگی کردن، ممیزی کردن

مترادف و متضاد

رسیدگی (اسم)
assistance, attention, verification, puberty, consideration, probe, investigation, inquiry, exam, examination, handling, scrutiny, attendance, audit, cassation, inquest

ممیزی (اسم)
verification, survey, audit

حسابرسی (اسم)
audit

بازرسی (اسم)
control, search, exam, examination, audit, inspection, detection, cross-examination, examen

رسیدگی کردن (فعل)
attend, consider, supervise, inquire, verify, investigate, check, inspect, audit

inspection of financial records


Synonyms: analysis, balancing, check, checking, examination, investigation, report, review, scrutiny, survey, verification, view


inspect financial records


Synonyms: analyze, balance, check, examine, go over, go through, investigate, report, review, scrutinize, sit in, survey, verify


جملات نمونه

1. The company has an audit at the end of each financial year.
[ترجمه ترگمان]این شرکت حسابرسی در پایان هر سال مالی دارد
[ترجمه گوگل]این شرکت در پایان هر سال مالی ممیزی می کند

2. Each year they audit our accounts and certify them as being true and fair.
[ترجمه ترگمان]هر سال حساب های خود را حسابرسی کرده و آن ها را به عنوان حقیقت و عادلانه تایید می کنند
[ترجمه گوگل]هر ساله حساب های ما را بررسی می کنیم و آنها را به عنوان درست و عادلانه تایید می کنیم

3. As usual, the yearly audit will take place in December.
[ترجمه ترگمان]طبق معمول، حسابرسی سالانه در ماه دسامبر برگزار خواهد شد
[ترجمه گوگل]طبق معمول، ممیزی سالانه در ماه دسامبر برگزار خواهد شد

4. The Audit Commission said that the ministry was in the clear.
[ترجمه ترگمان]کمیسیون بازرسی اعلام کرد که این وزارتخانه در وضعیت روشن است
[ترجمه گوگل]کمیسیون حسابرسی اعلام کرد که وزارتخانه روشن است

5. Start with an audit of existing services within the community.
[ترجمه ترگمان]با حسابرسی خدمات موجود در جامعه شروع کنید
[ترجمه گوگل]با ممیزی سرویس های موجود در داخل جامعه شروع کنید

6. Management refused to carry out/conduct a green audit.
[ترجمه ترگمان]مدیریت از انجام یک حسابرسی سبز خودداری کرد
[ترجمه گوگل]مدیریت از انجام / انجام یک ممیزی سبز اجتناب کرد

7. As a senior citizen, he is allowed to audit university classes.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک شهروند ارشد، او مجاز به حسابرسی کلاس های دانشگاه است
[ترجمه گوگل]به عنوان یک شهروند ارشد، او مجاز است تا کلاس های دانشگاه را بررسی کند

8. The profession should draw up guidelines on rotating audit partners.
[ترجمه ترگمان]این حرفه باید دستورالعمل های مربوط به شرکای حسابرسی چرخشی را تدوین کند
[ترجمه گوگل]این حرفه باید دستورالعمل های مربوط به شرکای حسابرسی دوار را تدوین کند

9. We are determined to make a success of audit regulation.
[ترجمه ترگمان]ما مصمم هستیم که در مقررات حسابرسی موفق شویم
[ترجمه گوگل]ما مصمم هستیم تا از نظارت حسابرسی موفقیت آمیز شویم

10. The internal audit function reports to the Audit Committee.
[ترجمه ترگمان]گزارش عملکرد حسابرسی داخلی به کمیته بازرسی گزارش می دهد
[ترجمه گوگل]تابع حسابرسی داخلی به کمیته حسابرسی گزارش می شود

11. The second is the development of medical audit, which encourages practitioners critically to examine current practice.
[ترجمه ترگمان]دومی توسعه حسابرسی پزشکی است که افراد حرفه ای را به طور بحرانی به بررسی عملکرد فعلی تشویق می کند
[ترجمه گوگل]دوم، توسعه حسابرسی پزشکی است که تمرینکنندگان را به انتقاد از عملکرد فعلی تشویق می کند

12. Moreover, the audit certificate for the target's published accounts is not the comfort it first seems.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، گواهی حسابرسی برای حساب های منتشر شده هدف اولین بار است که به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، گواهی حسابرسی برای حسابهای منتشر شده هدف، راحتی نیست که اولا به نظر می رسد

13. Caird is sending shareholders an external environmental audit which it commissioned from consultants Mott MacDonald.
[ترجمه ترگمان]Caird به سهامداران یک حسابرسی زیست محیطی خارجی می فرستد که از مشاوران Mott MacDonald تهیه شده است
[ترجمه گوگل]Caird سهامداران را صدور مجوز محیطی خارجی می کند که توسط مشاور متات مک دونالد سفارش داده شده است

14. One is the role of the independent audit.
[ترجمه ترگمان]یکی نقش حسابرسی مستقل است
[ترجمه گوگل]یکی نقش حسابرسی مستقل است

The company's books were audited.

دفاتر شرکت حسابرسی شد.


I audited Dr. Hooshyar's class.

در کلاس دکتر هوشیار به‌طور مستمع‌آزاد شرکت کردم.


پیشنهاد کاربران

ارزیابی

1 ) ( فعل ) حساب رسی مالی کردن ، بررسی کردن حساب ها برای رد کردن گزارش مالی
2 ) ( فعل ) حضور یافتن در کلاس ها به عنوان مستمع آزاد ( شما اون کلاس یا واحد درسی رو نگرفتی و صرفا به خاطر علاقه یا . . . حضور داری و هیچ امتحانی اعم از کوئیز هفتگی، ماهیانه ، میان ترم یا پایان ترم نمیدی و همچنین هیچ نمره ای هم از آن دریافت نمیکنی )
3 ) ( اسم ) حساب رسی مالی

حسابرس

حضور یافتن در کلاس ها به صورت مستمع آزاد

ویرایش

برای ترجمه کردن این واژه بایستی وام گیریم.

فعل؛ آودیتیستن، با وامگیریِ بُنواژه یِ آودیت از ریشه لاتینی audire که به معنای شنفتن است.

معنای فعل آودیتیستن که همیشه گذارا به مفعول مستقیم است، چونین است؛

معنای یکم؛ حسابرسی کردن، رسمیانه آزمون کردن حسابهای مالیِ شرکتی

معنای دوم؛ در انگلیسی آمریکا؛ حضور یافتن در دوره ای آموزشی در دانشگاه ای بی آنکه امتحانی بدهید یا اعتباری بدست آورید.

حسابرسی

1 ) I'd like to stay here and work my way up the 🔰audit🔰 career ladder
2 ) The office will conduct a follow - up 🔰audit🔰 to determine whether changes and improvements have been made

در متون کامپیوتر
ممیزی

در بعضی متون به معنای سنجش است
و auditor به معنای "سنجش گر " است
البته دقت کنید که این معنای دور است و فقط با توجه به معنی کل متن که با این ترجمه باید همخوانی داشته باشد این معنی رو به کار ببرید


کلمات دیگر: