1. the accused man's contradictory statements
اظهارات ضد و نقیض متهم
2. He did something contradictory to his orders.
[ترجمه ترگمان]او با دستورهای او مخالف بود
[ترجمه گوگل]او کاری با دستوراتش مخالف کرد
3. I keep getting contradictory advice - some people tell me to keep it warm and some tell me to put ice on it.
[ترجمه فرامرز] من دارم توصیه های متناقضی از مردم، دریافت میکنم. بعضیا میگن که اونو گرم نگه دارم و بعضیا میگن که روی آن، یخ بذارم
[ترجمه ترگمان]به نصیحت contradictory گوش می دهم - بعضی از مردم به من می گویند که آن را گرم نگه دارم و بعضی از آن ها به من بگویند که روی آن یخ بگذارم
[ترجمه گوگل]من در حال دریافت مشاوره متناقض - بعضی از مردم به من می گویند که آن را گرم نگه دارید و برخی به من می گویند یخ روی آن قرار دهید
4. The evidence is completely contradictory.
[ترجمه فرامرز] شواهد و مدارک مشهود، کاملا متناقضن.
[ترجمه فرامرز] شواهد و ظواهر امر، کاملا متناقضند.
[ترجمه ترگمان]این مدرک کاملا متناقض است
[ترجمه گوگل]شواهد کاملا متضاد است
5. We are faced with two apparently contradictory statements.
[ترجمه ترگمان]ما با دو بیانیه ظاهرا متناقض روبرو هستیم
[ترجمه گوگل]ما با دو جمله ظاهرا متناقض روبرو هستیم
6. The advice I received was often contradictory.
[ترجمه فرامرز] توصیه هایی که من دریافت می کردم، غالبا متاقض بودند .
[ترجمه ترگمان]توصیه ای که به من کردند اغلب متناقض بودند
[ترجمه گوگل]توصیه من دریافت اغلب متناقض بود
7. The public is being fed contradictory messages about the economy.
[ترجمه فرامرز] مردم دارند اخبار متناقضی در بارهء اقتصاد، دریافت می کنند. - مردم دربارهء اقتصاد ( اوضاع اقتصادی ) ، دارند اطلاعات متناقضی دریافت میکنند.
[ترجمه ترگمان]مردم پیام های ضد و نقیضی درباره اقتصاد ارائه می دهند
[ترجمه گوگل]مردم در حال تغذیه متناقض در مورد اقتصاد هستند
8. Customs officials have made a series of contradictory statements about the equipment.
[ترجمه فرامرز] مقامات گمرک در مورد تجهیزات ( امکانات ) ، اظهارات متناقضی داشته اند ( کرده اند ) .
[ترجمه ترگمان]مقامات گمرک یک سری اظهارات متناقض در مورد این تجهیزات ایجاد کرده اند
[ترجمه گوگل]مقامات گمرکی یک سری از اظهارات متناقض در مورد تجهیزات را ساخته اند
9. The plethora of rules and regulations is both contradictory and confusing.
[ترجمه فرامرز] کثرت و گستردگی قوانین و مقررات، هم متناقض و هم گیج کننده هست.
[ترجمه ترگمان]مجموعه ای از قوانین و مقررات هم متناقض و هم گیج کننده است
[ترجمه گوگل]بسیاری از قوانین و مقررات هر دو متناقض و گیج کننده هستند
10. There were contradictory versions of what happened / of what the President said.
[ترجمه فرامرز] نسخه های ( حالت های ) متناقضی از اتفاقات رخ داده/ بیانات رئیس جمهور، موجود بود.
[ترجمه ترگمان]نسخه ضد و نقیضی از آنچه که رئیس جمهور گفت وجود دارد
[ترجمه گوگل]نسخه های متضادی از آنچه که رئیس جمهور گفت، اتفاق افتاده است
11. In Formen Marx is mainly concerned with other contradictory combinations of incompatible social principles.
[ترجمه فرامرز] در "فورمن"، "کارل" عمدتا با آمیزهء متناقض دیگزی از اصول و قواعد اجتماعی ناسازگار ( نامتناجس ) ، درگیر است ( مواجه هست و دست و پنجه نرم میکند ) .
[ترجمه ترگمان]در Formen مارکس مربوط به سایر ترکیبات متناقض با اصول اجتماعی ناسازگار است
[ترجمه گوگل]در Formen مارکس عمدتا با دیگر ترکیبات متضاد اصول اجتماعی ناسازگار مواجه است
12. Case said these seemingly contradictory deals were simple exercises in economic balance of power.
[ترجمه فرامرز] آن طرف ( شخص ) گفت که این تعاملات و تبادلات ظاهرا متناقض، تمرینهای ساده ای در حوزهء توازن قدرت اقتصادی بودند.
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، این معاملات به ظاهر متناقض، تمرینات ساده ای در تعادل اقتصادی قدرت بودند
[ترجمه گوگل]مورد گفت که این معاملات به ظاهر متناقض تمرین ساده در تعادل اقتصادی بود
13. In addition each of the gospels contains contradictory statements about the same event.
[ترجمه فرامرز] بعلاوه، هر کدام از انجیل ها، در مورد آن رویداد، گفته ها و عبارات ضد و نقیضی دارد.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، هر یک از انجی contains حاوی بیانیه های ضد و نقیض در مورد یک رویداد مشابه هستند
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، هر انجیل شامل اظهارات متناقض در مورد یک رویداد است
14. But it represents a compromise between opposing or contradictory interests not untypical of media policy.
[ترجمه ترگمان]اما این نشان دهنده سازش میان منافع متضاد یا متناقض و نه به نفع سیاست رسانه ای است
[ترجمه گوگل]اما این نشان دهنده سازش بین منافع مخالف یا متناقض غیر معمول سیاست های رسانه ای است