کلمه جو
صفحه اصلی

alter ego


معنی : یار، رفیق شفیق، خود، دیگر خود
معانی دیگر : همدم، دوست جان جانی، (روان شناسی) جنبه ی دیگر شخص، دگر خود

انگلیسی به فارسی

یار، رفیق شفیق، خود، دیگر خود


انحراف انسانی، یار، رفیق شفیق، خود، دیگر خود


انگلیسی به انگلیسی

• alternate personality, second personality
your alter ego is the other side of your personality from the one which people normally see.
an alter ego is a very close and intimate friend.

اسم ( noun )
(1) تعریف: a second self or another aspect of oneself.
مترادف: second self
مشابه: counterpart, doppelg�nger, double, twin

(2) تعریف: an extremely close friend; one who is intimate.
مترادف: familiar, friend, intimate, soul mate
مشابه: confidant, mate

دیکشنری تخصصی

[حقوق] شخصیت ثانوی

مترادف و متضاد

یار (اسم)
adjoint, partner, fellow, bloke, adjunct, sweetheart, friend, helper, alter ego, adjutant, gill, bosom friend, paramour, pal, buddy, billy, chummy, close friend, helpmate, turtledove, yokefellow, pard, playmate, succourer

رفیق شفیق (اسم)
alter ego, good fellow

خود (اسم)
alter ego, ego, galea, helmet

دیگر خود (اسم)
alter ego

other side to personality


Synonyms: doppelganger, evil twin, second self


companion


Synonyms: buddy, chum, confidante, counterpart, doppelganger, pal, soul mate


جملات نمونه

1. He's my alter ego we go everywhere together.
[ترجمه ترگمان]اون ضمیر alter منه که همه جا با هم میریم
[ترجمه گوگل]او اصلاح طلبی من است که همه جا با هم می رویم

2. Barry Humphries's alter ego Dame Edna has taken the US by storm.
[ترجمه ترگمان]شخصیت تغییر یافته \"بری Humphries\" (Edna Edna)با طوفان ایالات متحده را تسخیر کرده است
[ترجمه گوگل]ادم عوض بری هومفریز دیم ادنا ایالات متحده را طوفان گرفته است

3. Gissing used his fictional alter ego to attack Victorian morals.
[ترجمه ترگمان]Gissing از شخصیت تغییر شخصیت خیالی خود برای حمله به اخلاقیات ویکتوریا استفاده کرد
[ترجمه گوگل]جیسینگ با استفاده از انحصار جعلی تخیلی خود برای حمله به اخلاق ویکتوریا استفاده کرد

4. Mrs Reagan was widely regarded as the President's alter ego.
[ترجمه ترگمان]خانم ریگان به طور گسترده به عنوان تغییر شخصیت رئیس جمهور شناخته شد
[ترجمه گوگل]خانم ریگان به طور گسترده ای به عنوان 'نفس' تغییر رئیس جمهور مورد توجه قرار گرفت

5. Superman's alter ego was Clark Kent.
[ترجمه ترگمان]سوپرمن تغییر شخصیت سوپرمن \"کلارک کنت\" بود
[ترجمه گوگل]جانشین سوپرمن، کلارک کنت بود

6. Clark Kent is Superman's alter ego.
[ترجمه ترگمان]کلارک کنت، شخصیت تغییر سوپرمن را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]کلارک کنت انحصار سوپرمن است

7. Straus was Ickes's alter ego a newspaperman, a liberal, a fighter, a curmudgeon.
[ترجمه ترگمان]Straus، ego، یک newspaperman، یک لیبرال، یک جنگجو، یک جنگجوی سرسخت بود
[ترجمه گوگل]Straus اکسپرس تجدید آیکس یک خبرنگار، یک لیبرال، یک جنگنده، یک قاتل بود

8. Margara seems very much the alter ego of her creator.
[ترجمه ترگمان]Margara به نظر می رسد که شخصیت تغییر یافته خالق او بسیار زیاد باشد
[ترجمه گوگل]مارگاری به نظر می رسد که خیلی بیشتر از خود خالق او است

9. Equally Odette and her alter ego Odile attract the prince less through their enchanted beauty than through their artlessness.
[ترجمه ترگمان]به همان اندازه که ادت و ضمیر ناخودآگاه او باعث جلب توجه شاهزاده نسبت به زیبایی جادویی خود نسبت به سادگی آن ها شده بودند
[ترجمه گوگل]اوتت و ادمی که او را تغییر داده اند به همان اندازه از شاهزاده ی زیبایی خود را جذب می کنند، نه از طریق بی تفاوتی آنها

10. He was not much closer to Belafonte, whose alter ego he played in the show.
[ترجمه ترگمان]او چندان به Belafonte نزدیک نبود، که شخصیت دگرگون شونده او در نمایش بازی می کرد
[ترجمه گوگل]او به Belafonte بسیار نزدیک نیست، که خود را تغییر آلوده او در نمایش

11. Emmett's cybersex alter ego appears and gives him the courage to be the strong, tough man he dreams of being.
[ترجمه ترگمان]ظاهر تغییر شکل امت ظاهر شده و شجاعت او را به مردی قوی و سرسخت تبدیل می کند
[ترجمه گوگل]Emmett's cybersex alter ego به نظر می رسد و به او شجاعت می دهد که مرد قوی و سخت گیر که آرزوی داشتنش باشد

12. Comic - book superheroes have an alter ego, and so do immigrants in the United States.
[ترجمه ترگمان]قهرمانان کتاب کامیک یک شخصیت تغییر یافته دارند، و بنابراین مهاجران در آمریکا هم چنین می کنند
[ترجمه گوگل]طنز - قهرمانان کتاب یک انحراف دارند، و بنابراین مهاجران در ایالات متحده هستند

13. She is, first and foremost, her husband's alter ego.
[ترجمه ترگمان]او اولین و اولین و مهم ترین شخصیت شوهرش است
[ترجمه گوگل]اول و مهمتر از همه، او همسو است

14. An incorrigible Romeo, Mr. Mays gave his alter ego a Juliet: the sister of a Mexican-American gang member.
[ترجمه ترگمان]یک رومئو اصلاح ناپذیر، آقای Mays به شخصیت alter یک ژولیت می داد: خواهر یک عضو گروه مکزیکی - آمریکایی
[ترجمه گوگل]یک رومئو قابل اصلاح، آقای میس به اوج خود تغییر داد ژولیت: خواهر یک عضو باند مکزیکی آمریکایی

15. During the past couple of years, Jerry had practically become his younger alter ego.
[ترجمه ترگمان]در طول چند سال گذشته، جری عملا شخصیت تغییر یافته خود را یافته بود
[ترجمه گوگل]در طول چند سال گذشته، جری عملا تبدیل به خود او شده بود

He lacked a political alter ego on the editorial board.

او فاقد دوستی صمیمی در هیئت ویراستاران بود.


پیشنهاد کاربران

alter ego :شخصیت ثانوی

بعد دیگری از شخصیت انسان که پنهان از دید سایر مردم است.


کلمات دیگر: