کلمه جو
صفحه اصلی

diligence


معنی : پشت کار، سعی و کوشش، کوشش پیوسته
معانی دیگر : کوشایی، سخت کوشی، مجاهدت، سعی، بشولی (در مقابل negligence)، (مهجور) سرعت، عجله، (به ویژه در فرانسه) دلیجان، کالسکه ی همگانی

انگلیسی به فارسی

کوشش پیوسته، سعی و کوشش، پشت کار


سخت کوشی، سعی و کوشش، پشت کار، کوشش پیوسته


انگلیسی به انگلیسی

• perseverance, industriousness
diligence is careful and conscientious hard work.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] مراقبت، کوشش، پشتکار، مجاهدت

مترادف و متضاد

پشت کار (اسم)
perseverance, assiduity, diligence, scrupulousness, job application

سعی و کوشش (اسم)
diligence

کوشش پیوسته (اسم)
diligence

perseverance in carrying out action


Synonyms: activity, alertness, application, assiduity, assiduousness, attention, attentiveness, briskness, care, carefulness, constancy, earnestness, exertion, heed, heedfulness, industry, intensity, intent, intentness, keenness, laboriousness, pertinacity, quickness, sedulousness, vigor


Antonyms: inactivity, indifference, laziness, lethargy, neglect


جملات نمونه

1. the new employee's diligence and efficiency impressed everyone
پرکاری و لیاقت کارمند جدید همه را تحت تاثیر قرار داد.

2. he performed his duties with extreme diligence
او وظایف خود را با نهایت کوشایی انجام داد.

3. Honesty and diligence should be your eternal mates.
[ترجمه موسی] صداقت و کوشش باید همدم همیشگی شما باشد.
[ترجمه ترگمان]صداقت و پشت کار هر دو رفیق ابدی شما خواهند بود
[ترجمه گوگل]صداقت و سرسختی باید به همسران ابدی شما باشد

4. Diligence is the mother of success.
[ترجمه پریسا] پشتکار مادر موفقیت است.
[ترجمه موسی] پشتکار سرچشمه اصلی موفقیت است.
[ترجمه ترگمان]Diligence مادر موفقیت است
[ترجمه گوگل]پرستش مادر موفقیت است

5. Diligence is the mother of good luck.
[ترجمه موسی] پشتکار سرچشمه ( منبع ) اصلی خوش بختی است.
[ترجمه ترگمان]Diligence مادر خوش شانسی است
[ترجمه گوگل]پرستش مادر خوشبختی است

6. Diligence is the mother of good fortune.
[ترجمه ترگمان]Diligence مادر خوش شانسی است
[ترجمه گوگل]دقت مادر خوشبختی است

7. She bore witness to his patience and diligence. sentence dictionary
[ترجمه ترگمان]شاهد صبر و شکیبایی او بود فرهنگ لغت
[ترجمه گوگل]او به صبر و سرسختی او نشان داد فرهنگ لغت جمله

8. Care and diligence bring luck.
[ترجمه ترگمان] مراقبت و تلاش موفق باشی
[ترجمه گوگل]مراقبت و سرسختی شانس می گیرند

9. Efficiency comes from diligence. In shortage in the play ground transportation into Si, was destroyed by the idler.
[ترجمه ترگمان]کفایت از دلیجان می آید با کمبود وسایل حمل و نقل زمینی به سی، بی کار از بین رفت
[ترجمه گوگل]کارایی از سعی و کوشش است در کمبود حمل و نقل در زمین بازی به Si، توسط idler نابود شد

10. She shows great diligence in her schoolwork.
[ترجمه موسی] او در تکالیف مدرسه پشتکار ( سخت کوشی ) زیادی نشان می دهد.
[ترجمه ترگمان]او تلاش زیادی در انجام تکالیف مدرسه اش را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]او در کارهای مدرسه خود سعی می کند کارهای بزرگی انجام دهد

11. Diligence and thrift made him a possessor of warm fortunes.
[ترجمه ترگمان]Diligence و thrift او را مالک ثروت گرم می کردند
[ترجمه گوگل]دقت و احتیاط او را به عنوان صاحب ثروت گرم ساخته است

12. Talents come from diligence, and knowledge is gained by accumulation.
[ترجمه ترگمان]استعدادها با پشت کار به دست می آیند، و دانش به وسیله تجمع حاصل می شود
[ترجمه گوگل]استعدادها از سستی می آیند و دانش از طریق انباشت به دست می آید

13. No opportunity for the lazy, but diligence can make the most common variable opportunity opportunity.
[ترجمه ترگمان]هیچ فرصتی برای تنبل بودن وجود ندارد، اما دلیجان می تواند بیش ترین فرصت را برای فرصت مناسب فراهم آورد
[ترجمه گوگل]فرصتی برای تنبل وجود ندارد، اما سعی و کوشش می تواند شایسته ترین فرصت فرصت متغیر باشد

14. No double diligence, neither can, no genius.
[ترجمه ترگمان]نه هیچ کوششی، نه هیچ کوششی، نه نبوغ
[ترجمه گوگل]هیچ سعی و تلاش دوجانبه، و نه می تواند، هیچ نابغه ای

15. Diligence is the mohter of success.
[ترجمه ترگمان]Diligence نشانه موفقیت است
[ترجمه گوگل]پرستش مفهوم موفقیت است

He performed his duties with extreme diligence.

او وظایف خود را بانهایت کوشایی انجام داد.


پیشنهاد کاربران

مراقبت

مستمر

نظارت

در حقوق = مسامحه

diligence ( noun ) = کوشش، سعی، پشتکار، همت، سخت کوشی، در رشته حقوق ( احتیاط لازم، مراقبت )

example:
stephanie displayed great diligence in the completion of her assignments.
استفانی در اتمام تکالیف خود سخت کوشی زیادی نشان داد.

در حقوق : ضد مراقبت

همت

سخت کوشی

# She shows great diligence in her schoolwork
# He performed his duties with extreme diligence
# The new employee's diligence and efficiency impressed everyone


کلمات دیگر: