کلمه جو
صفحه اصلی

confiscate


معنی : قابل توقیف، توقیف کردن، غصب کردن، ضبط کردن، مصادره کردن
معانی دیگر : توقیف کردن (اموال)، (به زور) گرفتن، مصادره شده، از دست رفته، مصادره ای، توقیفی

انگلیسی به فارسی

ضبط کردن، توقیف کردن، مصادره کردن


مصادره، غصب کردن، ضبط کردن، توقیف کردن، مصادره کردن، قابل توقیف


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: confiscates, confiscating, confiscated
(1) تعریف: to seize by virtue of authority.
مترادف: expropriate, impound
متضاد: return
مشابه: appropriate, commandeer, distrain, seize

- The police confiscated the drugs.
[ترجمه ترگمان] پلیس این مواد مخدر را توقیف کرده است
[ترجمه گوگل] پلیس مواد مخدر را مصادره کرد

(2) تعریف: to seize (private property) for public use or ownership, either as penalty or repayment.
مترادف: expropriate
مشابه: appropriate, distrain, impound, seize

- The city confiscated the property.
[ترجمه ترگمان] شهر اموال را مصادره کرد
[ترجمه گوگل] این شهر اموال را مصادره کرد
صفت ( adjective )
مشتقات: confiscation (n.), confiscator (n.)
• : تعریف: officially seized.

• take away, seize (property, money, etc.)
if you confiscate something from someone, you take it away from them, often as a punishment.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] مصادره کردن، ظبط کردن، توقیف کردن

مترادف و متضاد

قابل توقیف (صفت)
confiscate

توقیف کردن (فعل)
grab, suppress, apprehend, arrest, book, confiscate, detain, distrain, embay, seize, intern, sequester, pull in, impound, sequestrate

غصب کردن (فعل)
confiscate, arrogate, usurp, deforce, seize

ضبط کردن (فعل)
trace, attach, manage, record, confiscate, seize, file, place on file, tape

مصادره کردن (فعل)
requisition, confiscate, seize, escheat, sequester, expropriate

steal; seize


Synonyms: accroach, annex, appropriate, arrogate, assume, commandeer, confisticate, expropriate, glom on to, grab, hijack, impound, liberate, moonlight requisition, possess oneself of, preempt, sequester, sequestrate, swipe, take, take over, usurp


Antonyms: give, offer


جملات نمونه

1. The teacher threatened to confiscate their Yo Yos if they kept playing in class.
[ترجمه ترگمان]معلم تهدید کرد که اگر آن ها در کلاس بازی می کردند، Yo را مصادره می کردند
[ترجمه گوگل]معلم تهدید کرد که اگر آنها در کلاس درس بازی کنند، یو یوس خود را مصادره کنند

2. Nobody goes down to Zia to confiscate the stolen goods so the owner can redeem them.
[ترجمه ترگمان]هیچ کس به Zia نمی رود تا کالاهای مسروقه را مصادره کند تا صاحب بتواند آن ها را از گرو درآورد
[ترجمه گوگل]هیچ کس به زیا نمی رود تا مواد از سرقت ربوده شود تا مالک بتواند آنها را بفروشد

3. The authorities will confiscate firearms found on a boat or plane if the owner cannot show proof of US licensing.
[ترجمه ترگمان]مقامات سلاح های گرم یافت شده بر روی یک قایق یا هواپیما را توقیف خواهند کرد اگر مالک نمی تواند مدرک صدور مجوز آمریکا را نشان دهد
[ترجمه گوگل]مقامات اسلحه های شلیک شده در یک قایق یا هواپیما را مصادره خواهند کرد در صورتی که مالک نمیتواند اثبات مجوز ایالات متحده را نشان دهد

4. We have to confiscate your cat.
[ترجمه ترگمان] باید گربه - ت رو توقیف کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید گربه خود را مصادره کنیم

5. Did the teacher confiscate your toy?
[ترجمه ترگمان]معلم اسباب بازی تو رو ضبط کرد؟
[ترجمه گوگل]آیا معلم اسباب بازی خود را مصادره کرد؟

6. Make maximum use of legislation to confiscate the proceeds of drug trafficking.
[ترجمه ترگمان]حداکثر استفاده از قانون برای توقیف درآمد حاصل از قاچاق مواد مخدر
[ترجمه گوگل]استفاده حداکثر از قوانین برای مصادره درآمد حاصل از قاچاق مواد مخدر

7. The copyright administrative authorities may confiscate their illegal income or impose a fine on them.
[ترجمه ترگمان]مقامات اجرایی کپی رایت ممکن است درآمد غیر قانونی آن ها را توقیف کنند یا یک جریمه را به آن ها تحمیل کنند
[ترجمه گوگل]مقامات اداری حقوقی می توانند درآمد غیرقانونی خود را مصادره کنند یا به آنها جریمه بزنند

8. We'll have to confiscate this object.
[ترجمه ترگمان]ما باید این شی را توقیف کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید این شیء را مصادره کنیم

9. The police are making a concentrated effort to confiscate pirated books across city.
[ترجمه ترگمان]پلیس در تلاش متمرکز برای توقیف کتاب های کپی در سرتاسر شهر است
[ترجمه گوگل]پلیس تلاش های متمرکز را برای مصادره کتاب های قلابی در سراسر شهر انجام می دهد

10. As the campaigners attempted to confiscate her knives and meat hooks, I asked what she felt as she butchered the cats.
[ترجمه ترگمان]همین که سرباز سعی کرد کارد و چنگال او را مصادره کند، از او پرسیدم که چه احساسی دارد وقتی گربه ها را سلاخی می کند
[ترجمه گوگل]به عنوان مبارزان تلاش برای چاقو و قلاب گوشت خود را مصادره کرد، از او پرسیدم که او چگونه گربه ها را کشتند

11. Confiscate laptops, Blackberrys all corporate phones and storage devices of terminated employees.
[ترجمه ترگمان]Confiscate لپ تاپ، همه تلفن های شرکتی و دستگاه های ذخیره سازی به پایان رسیده از کارمندان را تایید می کند
[ترجمه گوگل]لپ تاپ ها، BlackBerrys تمام گوشی های سازمانی و دستگاه های ذخیره سازی کارکنان را متوقف می کنند

12. The police have the right to confiscate any forbidden objects they find.
[ترجمه ترگمان]پلیس حق دارد هر چیز حرام را که پیدا می کنند توقیف کند
[ترجمه گوگل]پلیس حق دارد هر گونه اشخاص ممنوعه که آنها پیدا کرده است، مصادره شود

13. Confiscate your company rents the building security deposit. relieving the leasing agreement.
[ترجمه ترگمان]شرکت شما اجاره امنیتی ساختمان را پرداخت می کند قرارداد اجاره را آزاد کرد
[ترجمه گوگل]محکوم کردن شرکت شما، سپرده های امنیتی ساختمان را اجاره می دهد تسکین قرارداد اجاره نامه

14. No entity or individual shall confiscate or detain any motor vehicle plate.
[ترجمه ترگمان]هیچ نهادی یا فردی هر نوع وسیله نقلیه موتوری را توقیف یا بازداشت نمی کند
[ترجمه گوگل]هیچ شخص یا فردی نباید هر صفحه خودروی موتور را مجاز و یا بازداشت کند

He was executed and his belongings were confiscated.

او اعدام و اموالش مصادره شد.


The police confiscated the reporters' cameras.

پاسبانان دوربینهای خبرنگاران را توقیف کردند.


پیشنهاد کاربران

ضبط کردن

to take ( something ) away from someone especially as punishment or to enforce the law or rules
مصادره کردن - ضبط کردن


Confiscated federal property : اموال مصادره شده ی فدرال


کلمات دیگر: