کلمه جو
صفحه اصلی

assure


معنی : اطمینان دادن، بیمه کردن، مجاب کردن، راضی کردن، خاطر جمع کردن
معانی دیگر : دلگرمی دادن، مطمئن کردن، پشتگرم کردن، قول دادن، تاکید کردن، تضمین کردن، روی چیزی حساب کردن

انگلیسی به فارسی

(در بریتانیا) بیمه کردن


اطمینان دادن (به)، مطمئن کردن، قول دادن (به)، خاطر‌جمع کردن


تضمین کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: assures, assuring, assured
(1) تعریف: to say to with force or conviction in order to create trust or give confidence.
مشابه: affirm, assert, asseverate, aver, guarantee, state

- The doctor assured him that there was nothing to worry about.
[ترجمه A.A] دکتر به او اطمینان داد که جای هیچ نگرانی نیست
[ترجمه ترگمان] دکتر به او اطمینان داد که جای نگرانی نیست
[ترجمه گوگل] دکتر به او اطمینان داد که هیچ چیز در مورد نگرانی وجود ندارد
- I assure you that we are all behind you in this endeavor.
[ترجمه مری] من به شما اطمینان میدهم که همه ی ما در این تلاش پشت شما هستیم
[ترجمه ترگمان] به شما اطمینان می دهم که همه ما در این تلاش هستیم
[ترجمه گوگل] من به شما اطمینان می دهم که ما در این تلاش ها پشت سر شما هستیم

(2) تعریف: to cause to feel certain or secure.
متضاد: alarm, disconcert
مشابه: encourage, ensure, reassure, satisfy

- His latest actions assured me that I could trust him.
[ترجمه ترگمان] آخرین اقدام او به من اطمینان داد که می توانم به او اعتماد کنم
[ترجمه گوگل] آخرین اقدامات وی به من اطمینان داد که می توانم به او اعتماد کنم
- The excellence of her work assured her of being offered a permanent job.
[ترجمه ترگمان] برتری کار او به او اطمینان داد که شغلی دائمی پیشنهاد خواهد شد
[ترجمه گوگل] برتری کار او او را مطمئن کرد که یک کار دائمی ارائه می شود
- The town merchants assured the candidate of their support in the upcoming election.
[ترجمه ترگمان] تجار شهر به کاندید شدن خود در انتخابات آتی اطمینان دادند
[ترجمه گوگل] بازرگانان شهر کاندید حمایت خود را در انتخابات آینده تضمین کردند

(3) تعریف: to make certain; guarantee.
مترادف: certify, ensure, guarantee, promise, warrant
مشابه: confirm, guaranty, insure, pledge, secure, see

- Making an early reservation will assure getting good seats for the performance.
[ترجمه ترگمان] رزرو کردن یک رزرو زود هنگام به دست آوردن صندلی های خوب برای عملکرد آن را تضمین می کند
[ترجمه گوگل] تهیه رزرو اولیه باعث می شود کرسی های خوب برای عملکرد به دست آید
- The new contract assures that the work will be completed by the end of the month.
[ترجمه ترگمان] قرارداد جدید تضمین می کند که کار تا پایان ماه تکمیل خواهد شد
[ترجمه گوگل] قرارداد جدید اطمینان می دهد که کار تا پایان ماه به پایان خواهد رسید
- Good test scores don't assure you an acceptance from the school of your choice.
[ترجمه ترگمان] نمره های خوب، به شما اطمینان نمی دهند که از مکتب انتخاب شما پذیرفته شده است
[ترجمه گوگل] نمرات آزمون خوب شما را از پذیرش مدرسه انتخابی خود اطمینان نمی دهد

• promise, pledge
if you assure someone that something is true or will happen, you tell them that it is definitely true or will definitely happen, in order to make them less worried.
if you are assured of something, you will definitely get it.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] اطمینان دادن، بیمه کردن، تضمین کردن، وثیقه سپردن

مترادف و متضاد

convince, relieve doubt


اطمینان دادن (فعل)
avouch, assure, vouch

بیمه کردن (فعل)
assure, insure

مجاب کردن (فعل)
assure, confute

راضی کردن (فعل)
content, assure, satisfy, sate

خاطر جمع کردن (فعل)
assure, make sure

Synonyms: bag, bet on, comfort, encourage, hearten, inspire, persuade, reassure, satisfy, sell, sell on, soothe


promise


Synonyms: affirm, attest, aver, brace up, buck up, certify, confirm, give one’s word, guarantee, pledge, swear, vouch for, vow


make certain


Synonyms: cinch, clinch, complete, confirm, ensure, guarantee, have a lock on, ice, insure, lock, lock on, lock up, make sure, nail down, put on ice, seal, secure, set


جملات نمونه

1. i assure you i'll be there
قول می دهم آنجا باشم.

2. i can assure you of his honesty
من امانت او را به شما تضمین می کنم.

3. I can certainly assure you I'm looking after number one all right.
[ترجمه ترگمان]مطمئن باشید که من به شما اطمینان می دهم که دنبال شماره یک نفر می گردم، بسیار خوب
[ترجمه گوگل]من مطمئنا شما را اطمینان می دهم که من به دنبال شماره یک هستم

4. I assure you my actions will correspond with my words.
[ترجمه ترگمان]به شما اطمینان می دهم که اعمال من با کلمات من سازگار است
[ترجمه گوگل]من اطمینان می دهم که اقدامات من با کلمات من مطابقت دارد

5. He hastened to assure me that there was nothing traumatic to report.
[ترجمه ترگمان]او با عجله به من اطمینان داد که چیزی برای گزارش دادن وجود ندارد
[ترجمه گوگل]او متوقف شد تا به من اطمینان بدهد که هیچ گزارشی دردناک وجود ندارد

6. She's perfectly safe, I can assure you.
[ترجمه ترگمان]او کاملا در امان است
[ترجمه گوگل]او کاملا امن است، می توانم به شما اطمینان دهم

7. I can assure you of the reliability of this.
[ترجمه ترگمان]به شما اطمینان می دهم که از این قابلیت اطمینان دارید
[ترجمه گوگل]من می توانم اطمینان از قابلیت اطمینان این

8. I won't let you down, I can assure you of that.
[ترجمه ترگمان]من به تو اجازه نخواهم داد که این کار را بکنی
[ترجمه گوگل]من به شما اجازه نمی دهم، من می توانم از شما اطمینان دهم

9. I assure you that this was purely an oversight on my part.
[ترجمه ترگمان]بهت اطمینان میدم که اینا همش تقصیر من بوده
[ترجمه گوگل]من به شما اطمینان می دهم که این صرفا بخشی از نظارت من بود

10. I can assure you of the reliability of the information.
[ترجمه ترگمان]من می توانم قابلیت اطمینان این اطلاعات را به شما اطمینان دهم
[ترجمه گوگل]من می توانم اطمینان از اطمینان از اطلاعات

11. We can assure you of our full support.
[ترجمه ترگمان] میتونیم از حمایت کامل مون بهت اطمینان بدیم
[ترجمه گوگل]ما می توانیم شما را از حمایت کامل ما اطمینان دهیم

12. I can assure you of the reliability of the news.
[ترجمه ترگمان]من می توانم قابلیت اطمینان این خبر را به شما اطمینان بدهم
[ترجمه گوگل]من می توانم اطمینان از اطمینان از اخبار

13. The document is genuine, I can assure you .
[ترجمه ترگمان]این سند اصل است، من می توانم به شما اطمینان بدهم
[ترجمه گوگل]سند واقعی است، می توانم به شما اطمینان دهم

14. The only ladder to assure success is to work hard.
[ترجمه ترگمان]تنها نردبان برای تضمین موفقیت، کار سخت است
[ترجمه گوگل]تنها نردبان برای اطمینان از موفقیت، کار سختی است

15. I can assure you that the animals are well cared for.
[ترجمه ترگمان]به شما اطمینان می دهم که حیوانات به خوبی برایشان مهم هستند
[ترجمه گوگل]من می توانم به شما اطمینان دهم که حیوانات به خوبی مراقبت می کنند

assure oneself (of)

مطمئن شدن (از)، متقاعد شدن (از)، اطمینان یافتن (از)


پیشنهاد کاربران

اطمینان دادن
تضمین کردن
قول دادن

اطمینان دادن

تعهد دادن

خاطرجمع

make sure smb

خاطرکسی را از چیزی آسوده کردن

اطمینان


کلمات دیگر: