1. If payment is not made by the due date, 10% will be added to the bill.
[ترجمه پرهام فرهمند] اگر پرداخت در موعد مقرّر انجام نشود، ٪۱۰ به صورتحساب اضافه خواهد شد.
[ترجمه ترگمان]اگر پرداخت توسط تاریخ مقرر انجام نشود، ۱۰ درصد به این لایحه اضافه خواهد شد
[ترجمه گوگل]اگر مبلغ پرداختی از تاریخ تعیین شده ساخته نشده باشد، 10٪ به لایحه اضافه خواهد شد
2. The baby was born exactly on its due date.
[ترجمه ترگمان]کودک دقیقا در تاریخ سررسید آن متولد شد
[ترجمه گوگل]نوزاد به طور دقیق در تاریخ به دنیا آمده است
3. The due date coincides with the closing ceremonies in Atlanta.
[ترجمه ترگمان]تاریخ سررسید با مراسم اختتامیه در آتلانتا همزمان شد
[ترجمه گوگل]تاریخ تحویل همزمان با مراسم افتتاحیه در آتلانتا است
4. The amount and due date will be announced in advance.
[ترجمه ترگمان]میزان و تاریخ سررسید در پیشاپیش اعلام خواهد شد
[ترجمه گوگل]مبلغ و تاریخ تحویل اعلام خواهد شد
5. The new Jan. 22 due date also applies to taxpayers in Washington, Mr Keith adds.
[ترجمه ترگمان]آقای کیت اضافه می کند که تاریخ جدید ۲۲ ژانویه نیز برای مالیات دهندگان در واشنگتن نیز صادق است
[ترجمه گوگل]کیت می افزاید: تاریخ جدید 22 ژانویه نیز در مورد مالیات دهندگان در واشنگتن اعمال می شود
6. My first child arrived quite quickly on the due date.
[ترجمه ترگمان]اولین فرزندمان در تاریخ سررسید، خیلی سریع وارد شد
[ترجمه گوگل]اولین فرزندم به سرعت به تاریخ رسید
7. Only a significantly wrong due date separates Lou Madden from a perfect Super Bowl attendance record.
[ترجمه ترگمان]تنها یک تاریخ به علت تاخیر بسیار اشتباه، لو Madden را از رکورد حضور کامل سوپر بول جدا می کند
[ترجمه گوگل]فقط یک لحظه به طور قابل توجهی نادرست، لو مادن را از یک رکورد حضور کامل Super Bowl جدا می کند
8. The covenant to pay the rent on the due date, quarterly in advance usually, is absolutely fundamental.
[ترجمه ترگمان]پیمان برای پرداخت اجاره در تاریخ مقرر، هر سه ماه زودتر، معمولا اساسی است
[ترجمه گوگل]پیمان برای پرداخت اجاره به موقع، معمولا سه ماهه به طور پیش فرض، کاملا اساسی است
9. Borrowing with due date beyond one year or one operating cycle.
[ترجمه ترگمان]قرض گرفتن با قرار قبلی آن فراتر از یک سال یا یک چرخه کاری
[ترجمه گوگل]قرض گرفتن با تاریخ معین بیش از یک سال یا یک دوره عملیاتی
10. Payment made before mid - night on the due date will be regarded on - time payment.
[ترجمه ترگمان]پرداخت قبل از نیمه شب در موعد مقرر پرداخت خواهد شد
[ترجمه گوگل]پرداخت صورت گرفته قبل از اواسط شب در تاریخ مورد نظر در زمان پرداخت در نظر گرفته شده است
11. The application can automatically calculate the next due date.
[ترجمه ترگمان]این برنامه می تواند به طور خودکار تاریخ آینده بعدی را محاسبه کند
[ترجمه گوگل]برنامه به طور خودکار می تواند تاریخ بعدی را محاسبه کند
12. Please activate your Shenzhouxing Spring Card before the due date.
[ترجمه ترگمان]لطفا قبل از موعد مقرر کارت بهار Shenzhouxing را فعال کنید
[ترجمه گوگل]لطفا کارت Shenzhouxing Spring Card خود را قبل از تاریخ مورد نظر فعال کنید
13. But don't forget to return them by the due date.
[ترجمه ترگمان]اما فراموش نکنید که آن ها را با قرار ملاقات عوض کنید
[ترجمه گوگل]اما فراموش نکنید که آنها را با تاریخ به روز رسانی کنید
14. B. Request extension of the project due date.
[ترجمه ترگمان]ب درخواست تمدید درخواست پروژه به موقع
[ترجمه گوگل]B درخواست تاریخ تمدید پروژه را درخواست کنید