کلمه جو
صفحه اصلی

dominion


معنی : حکومت، قلمرو، ملک
معانی دیگر : حاکمیت، چیری، سلطه، فرمانروایی، حکم فرمایی، (سرزمین تحت حکومت یا قیمومیت) قلمرو، مستعمره، آبادگان، (سابقا - d بزرگ) کشور خود مختار (و عضو کشورهای مشترک المنافع بریتانیا)، دومینیون، سلطنت، ملک molk

انگلیسی به فارسی

سلطنت، حکومت، ملک ( molk )، قلمرو


سلطه، قلمرو، حکومت، ملک


انگلیسی به انگلیسی

• rule, sovereignty, mastery, control
dominion is control or authority; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] مالکیت مطلق، حاکمیت

مترادف و متضاد

حکومت (اسم)
regimen, administration, government, reign, power, dominion, raj

قلمرو (اسم)
region, dominion, circle, sphere, domain, scope, zone, bourn, territory, bourne, orbit, regality, milieu

ملک (اسم)
dominion, domain, estate, territory, hacienda, realty, fief

area of rule; authority


Synonyms: ascendancy, authorization, bailiwick, command, commission, control, country, demesne, district, domain, dominance, domination, empire, enclave, field, government, jurisdiction, management, power, preeminence, prepotence, prepotency, prerogative, privilege, property, province, realm, regency, regiment, regimentation, region, reign, rule, seniority, sovereignty, sphere, state, stomping grounds, supremacy, sway, terrain, territory, turf, walk


Antonyms: outside


جملات نمونه

1. the federal government's claim of dominion over coastal waters
ادعای حاکمیت دولت فدرال بر آب های ساحلی

2. they tried to free themselves from the dominion of their oppressors
آنان کوشیدند خود را از سلطه ی ستمگران برهانند.

3. They truly believe they have dominion over us.
[ترجمه ترگمان]آن ها واقعا فکر می کنند که آن ها بر ما تسلط دارند
[ترجمه گوگل]آنها واقعا معتقدند که بر ما حکومت می کنند

4. Alexander held dominion over a vast area.
[ترجمه ترگمان]اسکندر تسلط بر یک منطقه وسیع را در دست داشت
[ترجمه گوگل]اسکندر بر سر یک منطقه وسیع حکمرانی کرد

5. Our country's dominion is very vast.
[ترجمه ترگمان]تسلط کشور ما بسیار وسیع است
[ترجمه گوگل]سلطه کشور ما بسیار وسیع است

6. Soon the whole country was under his sole dominion.
[ترجمه ترگمان]به زودی تمام کشور تحت سلطه او قرار گرفت
[ترجمه گوگل]به زودی کل کشور تحت سلطه خود قرار گرفت

7. The Republic is a dominion of the Brazilian people.
[ترجمه ترگمان]این جمهوری قلمرو مردم برزیل است
[ترجمه گوگل]جمهوری، حاکمیت مردم برزیل است

8. For some it was enough to attain dominion over other rulers, in effect establishing satellite or vassal states.
[ترجمه ترگمان]چه، برای برخی از آن کافی بود که بر فرمانروایان دیگر حکومت کند، در حالی که ایالات vassal را برقرار می ساخت
[ترجمه گوگل]برای برخی از آن به اندازه کافی برای رسیدن به حاکمیت بیش از حاکمان دیگر، در واقع تشکیل دولت های ماهواره ای و یا واشنگتن

9. Both housed defeated, but martial, races who made dominion enjoyable.
[ترجمه ترگمان]هر دو شکست خورده بودند، اما نظامی، مسابقه اسب دوانی که dominion را به هم می دادند
[ترجمه گوگل]هر دو مسابقات شکست خوردند، اما نژادهای رزمی، که قدرت را به لذت بردن تبدیل کردند

10. Canada became a self-governing dominion of Great Britain in 186
[ترجمه ترگمان]کانادا در سال ۱۸۶ یک قلمرو حکومت خودگردان از بریتانیای کبیر شد
[ترجمه گوگل]کانادا در سال 186 به سلطنت سلطنت بریتانیا تبدیل شد

11. They maintain their dominion over our eyes, rising as if straight overhead, the first, the true, skyscrapers.
[ترجمه ترگمان]ان ها تسلط خود را بر چشمان ما ثابت نگه می دارند، مثل اینکه یک راست بالای سرم طلوع می کند، اولین، the، skyscrapers
[ترجمه گوگل]آنها حاکمیت خود را بر روی چشم ما حفظ می کنند، به نظر می رسد که به عنوان سربار مستقیم، اولین، آسمان، آسمان واقعی

12. And the fact of our acquiescence in that dominion in substitution for all social and political thought.
[ترجمه ترگمان]و واقعیت تسلیم ما در آن قلمرو جانشینی برای همه افکار اجتماعی و سیاسی
[ترجمه گوگل]و واقعیت تسلیم ما در آن سلطه در جایگزینی برای همه اندیشه های اجتماعی و سیاسی

13. I enjoy reading, traveling, dominion theology, political discussions.
[ترجمه ترگمان]از خواندن، سفر، حاکمیت، الهیات، مباحثات سیاسی لذت می برم
[ترجمه گوگل]من از خواندن، مسافرت، الهیات حاکم، بحث های سیاسی لذت می برم

14. We were not put on earth to have dominion over the birds of the air and the beasts of the field.
[ترجمه ترگمان]ما روی زمین قرار نگرفته بودیم که بر پرندگان هوا و جانوران زمین تسلط داشته باشیم
[ترجمه گوگل]ما بر روی زمین قرار نداشتیم تا بر پرندگان هوا و حیوانات مزرعه تسلط داشته باشیم

15. At Old Dominion, it was three hours a day five days a week, and lifting weights and conditioning.
[ترجمه ترگمان]در عهد قدیم، آن سه ساعت در روز پنج روز در هفته بود و وزنه و conditioning را بلند می کرد
[ترجمه گوگل]در دومینویون قدیمی، سه بار در روز پنج روز در هفته و بلند کردن وزن و تهویه مطبوع بود

the federal government's claim of dominion over coastal waters

ادعای حاکمیت دولت فدرال بر آبهای ساحلی


They tried to free themselves from the dominion of their oppressors.

آنان کوشیدند خود را از سلطه‌ی ستمگران برهانند.


the dominions of a king

مستملکات پادشاه



کلمات دیگر: