1. familiarity breeds contempt
آشنایی زیاد (با کسی) موجب کوچک پنداری (او) می شود
2. he didn't feel anything but contempt for the many
او برای توده ها جز تحقیر چیزی احساس نمی کرد.
3. they looked at foreigners with contempt
آنها به خارجیان با نظر تحقیر می نگریستند.
4. to subject oneself to the contempt of others
خود را دستخوش تحقیر دیگران کردن
5. her rudeness was also savoring of contempt
بی ادبی او حاوی نشانه هایی از تحقیر هم بود.
6. his actions brought his nation into contempt
اعمال او موجب سرافکندگی ملت او شد.
7. the shrug of her shoulder showed her contempt
شانه بالا انداختن او حاکی از بی اعتنایی او بود.
8. He interpreted the silence as contempt.
[ترجمه ترگمان]سکوت را به صورت تحقیر تلقی کرد
[ترجمه گوگل]او سکوت را به عنوان تحقیر تفسیر کرد
9. I shall treat that suggestion with the contempt it deserves.
[ترجمه ترگمان]من این پیشنهاد را با تحقیری که شایسته آن است انجام خواهم داد
[ترجمه گوگل]من باید این پیشنهاد را با تحقیری که شایسته آن است، درمان کنم
10. The tobacco companies may be guilty of contempt of court for refusing to produce the documents.
[ترجمه ترگمان]شرکت های دخانیات ممکن است به خاطر امتناع از تولید این اسناد، به جرم توهین به دادگاه مجرم شناخته شوند
[ترجمه گوگل]شرکت های توتون و تنباکو ممکن است مجبور به تجدید نظر در دادگاه برای عدم ارائه مدارک باشند
11. She'd developed what she considered a healthy contempt for authority.
[ترجمه ترگمان]او آنچه را که به عنوان تحقیری سالم به قدرت در نظر گرفته بود توسعه داده بود
[ترجمه گوگل]او آنچه را که او تحسین سالم قدرت را در نظر داشت، گسترش داد
12. Her gesture was indicative of contempt.
[ترجمه ترگمان]ژست او حاکی از تحقیر و تحقیر بود
[ترجمه گوگل]ژستش نشان دهنده تحقیر بود
13. He gave a snort of contempt.
[ترجمه ترگمان]او خرناسی کشید
[ترجمه گوگل]او یک تحریک تحقیر آمیز کرد
14. At school she had complete contempt for all her teachers.
[ترجمه ترگمان]او در مدرسه نسبت به همه her تحقیر شده بود
[ترجمه گوگل]در مدرسه او تحقیر کامل برای همه معلمانش داشت
15. Familiarity breeds contempt.
[ترجمه ترگمان]familiarity را تحقیر می کنند
[ترجمه گوگل]آشنایی نژاد تحقیر
16. He faced imprisonment for contempt of court.
[ترجمه ترگمان]او به خاطر اهانت به دادگاه با زندان مواجه شد
[ترجمه گوگل]او برای تحقیر از دادگاه به زندان افتاد