1. he wanted to commute his monthly pension salary into a lump sum
او می خواست حقوق ماهیانه ی باز نشستگی خود را به یک مبلغ یکجا تبدیل کند.
2. How long does it take you to commute?
[ترجمه راضی] چه مدت طول می کشد که جبران کنید؟
[ترجمه رضا] چه مدت طول می کشد که اون جابجایی ( سفر روزانه ) رو انجام بدید ( سفر کنید ) ؟
[ترجمه رادین] این چقدر طول میکشه که شما رفت وامد کنید؟
[ترجمه سوسن] رفت وآمدتان چقدر طول می کشد؟
[ترجمه سوسن] رفت و آمد شما چقدر طول می کشد؟
[ترجمه رضا] چقدر رفت آمد شما ( بین خانه و محل کار یا مدرسه یا دانشکاه ) طول می کشد یا زمان می برد؟
[ترجمه امیری] این جمله اصن نباید اینطوری ترجمه بشه. باید جمله قبل یا بعدش مشخص شه تا معنی کمیوت هم مشخص بشه.
[ترجمه آتنا] رفت و آمد شما ( به محل کار یا مدرسه ) چقدر زمان می برد؟
[ترجمه علی پیکانی] تردد شما چقدر طول می کشد؟
[ترجمه ترگمان]چقدر طول می کشه تا مسافرت کنی؟
[ترجمه گوگل]چه مدت طول می کشد که شما به رفت و آمد؟
3. People are prepared to commute long distances if they are desperate for work.
[ترجمه علی] اگر مردم به کار نیاز داشته باشند، آمادگی رفت و آمد در مسیر های طولانی را دارند.
[ترجمه ترگمان]مردم برای سفره ای طولانی آماده می شوند اگر آن ها ناامیدانه برای کار تلاش می کنند
[ترجمه گوگل]اگر مردم از کارشان ناامید باشند، آماده هستند تا راههای طولانی را به راه بیندازند
4. We chose to live out of town and commute to work every day.
[ترجمه راضی] ما زندگی در خارج از شهر را انتخاب کردیم و هر روز برای کار رفت و آمد می کنیم
[ترجمه Bts] ما تصمیم گرفتیم خارج از شهر زندگی کنیم و برای کار رفت و امد کنیم
[ترجمه ترگمان]ما تصمیم گرفتیم که هر روز خارج از شهر زندگی کنیم و رفت و آمد کنیم
[ترجمه گوگل]ما تصمیم گرفتیم که در خارج از شهر زندگی کنیم و هر روز کار می کنیم
5. The average Los Angeles commute is over 60 miles a day.
[ترجمه ترگمان]میانگین سفره ای شهری لس آنجلس بیش از ۶۰ مایل در روز است
[ترجمه گوگل]میانگین رفت و آمد در لس آنجلس بیش از 60 مایل در روز است
6. He could commute stone into gold.
[ترجمه راضی] او می تواند سنگ را به طلا تبدیل کند
[ترجمه ...] او می توانست سنگ را به طلا تبدیل کند
[ترجمه P.s] او توانایی انجام تبدیل سنگ به طلا را داشت
[ترجمه ترگمان]می تواند سنگ را به طلا تبدیل کند
[ترجمه گوگل]او می تواند سنگ را به طلای رفت و آمد کند
7. They commute between Beijing and Tianjin every day.
[ترجمه ترگمان]آن ها هر روز بین پکن و تیانجین سفر می کنند
[ترجمه گوگل]آنها هر روز بین پکن و تیانجین رفت و آمد می کنند
8. I have only a short commute to work.
[ترجمه ترگمان]من فقط سفره ای کوتاهی به سر کار دارم
[ترجمه گوگل]من تنها یک سفر کوتاه برای کار دارم
9. I think I'll commute my life insurance into an annuity.
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم از بیمه عمر خود را در یک مستمری قرار خواهم داد
[ترجمه گوگل]فکر میکنم بیمه عمر من را به صورت سالی درآورده است
10. People used to believe that you could commute base metals into gold.
[ترجمه ترگمان]مردم به این باور رسیده اند که شما می توانید فلزات پایه را به طلا تبدیل کنید
[ترجمه گوگل]مردم معتقد بودند که شما می توانید فلزات پایه را به طلا تبدیل کنید
11. I plan my day's work during the morning commute.
[ترجمه ترگمان]من کار روزانه خود را در طول سفره ای صبحگاهی برنامه ریزی می کنم
[ترجمه گوگل]من در روز صبح رفتم کار روزم را انجام دهم
12. Miners commute between the mines and their housing estates on weekdays.
[ترجمه ترگمان]معدنچیان در روزه ای هفته بین معادن و املاک مسکونی خود در حال رفت و آمد هستند
[ترجمه گوگل]معدنچیان در روزهای هفته بین مین ها و مزارع آنها رفت و آمد می کنند
13. If you have a local job, the commute is a breeze.
[ترجمه ترگمان]اگر کار محلی داشته باشید، رفت و آمد در محل کار یک نسیم است
[ترجمه گوگل]اگر کار محلی دارید، رفت و آمد یک نسیم است
14. People normally commute for one of two reasons: to live somewhere beautiful, or work somewhere glamorous.
[ترجمه ترگمان]مردم به طور معمول برای یکی از دو دلیل رفت و آمد می کنند: زندگی در جایی زیبا، یا کار در جایی فریبنده
[ترجمه گوگل]مردم به طور معمول به یکی از دو دلیل برای جایی زیبا زندگی می کنند و یا جایی شلوغ می کنند
15. He's going to commute.
[ترجمه ترگمان]داره تغییر می کنه
[ترجمه گوگل]او رفت و رفت