1. a concurrence of events
هم زمانی رویدادها
2. The doctor may seek the concurrence of a relative before carrying out the procedure.
[ترجمه ترگمان]دکتر ممکن است قبل از انجام این عمل با اجازه یکی از بستگان خود مشورت کند
[ترجمه گوگل]قبل از انجام این روش، پزشک ممکن است به دنبال همسویی نسبی باشد
3. Was there any concurrence of opinion?
[ترجمه ترگمان]آیا any در کار بود؟
[ترجمه گوگل]آیا توافق نظر وجود داشت؟
4. Jules expressed his concurrence with the suggestion.
[ترجمه ترگمان]جو لیس با این پیشنهاد موافقت خود را اعلام کرد
[ترجمه گوگل]جول موافقت خود را با پیشنهاد ارائه داد
5. The concurrence of their disappearances had to be more than coincidental.
[ترجمه ترگمان]موافقت of بیشتر از اتفاقی بود که به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]موافقت ناپدید شدن آنها باید بیش از تصادفی باشد
6. House passage is expected this year, and Senate concurrence early next year.
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که تصویب مجلس امسال و موافقت مجلس سنا در اوایل سال آینده آغاز شود
[ترجمه گوگل]امسال انتظار می رود عبور از مجلس و تصویب مجلس سنا در اوایل سال آینده است
7. Any final decision must have the concurrence of the White House.
[ترجمه ترگمان]هر تصمیم نهایی باید با موافقت کاخ سفید برگزار شود
[ترجمه گوگل]هر تصمیم نهایی باید موافقت کاخ سفید داشته باشد
8. The first of these is a fairly widespread concurrence about the demise of the traditional village community.
[ترجمه ترگمان]اولین مورد، موافقت گسترده در مورد مرگ جامعه روستایی سنتی است
[ترجمه گوگل]نخستین آنها یک توافق نسبتا گسترده در مورد مرگ جامعه روستایی سنتی است
9. The concurrence of threatening life events and psychosocial distress may partly explain these phenomena.
[ترجمه ترگمان]تایید رویداده ای تهدیدکننده زندگی و ناراحتی های روانی نیز ممکن است تا حدودی این پدیده را توضیح دهد
[ترجمه گوگل]پذیرش وقایع تهدید کننده زندگی و پراکندگی روان شناختی ممکن است بخشی از این پدیده را توضیح دهد
10. The concurrence of the backup care-giver, should the chosen one not be available, is also vital.
[ترجمه ترگمان]موافقت بخش مراقبت کننده پشتیبان، باید انتخاب شود که در دسترس نباشد، ضروری است
[ترجمه گوگل]هماهنگی پشتیبان مراقبتی دهنده باید انتخاب شود که در دسترس نباشد، همچنین حیاتی است
11. Alternatively, the doctor may seek the concurrence of a relative who is neither a parent nor a guardian.
[ترجمه ترگمان]به همین ترتیب، ممکن است پزشک به دنبال مجوز یکی از بستگان خود باشد که نه پدر و مادر باشد و نه محافظ
[ترجمه گوگل]به طور متناوب، پزشک ممکن است به دنبال یک همسایگی باشد که پدر و مادر یا سرپرست نیستند
12. It is impossible to obtain the concurrence of all the parties concerned.
[ترجمه ترگمان]دستیابی به موافقت تمامی طرف های مربوطه غیر ممکن است
[ترجمه گوگل]توافق تمام طرف های ذینفع غیرممکن است
13. Constrainting international litigation concurrence is a general act in international community.
[ترجمه ترگمان]اقامه دعوی حقوقی بین المللی، یک اقدام عمومی در جامعه بین المللی است
[ترجمه گوگل]محدودیت تعهدات قانونی بین المللی یک عمل کلی در جامعه بین المللی است
14. Concurrence simply means that the actus reus and mens rea must be connected The results of a crime can occur later .
[ترجمه ترگمان]concurrence به سادگی به این معنی است که مغز actus و مغز مردان باید با نتایج یک جرم مرتبط باشند
[ترجمه گوگل]تضاد به سادگی به این معنی است که actus reus و mens rea باید متصل شوند نتایج یک جرم ممکن است بعدا رخ دهد