کلمه جو
صفحه اصلی

demurrer


معنی : اعتراض بصلاحیت دادگاه، اعتراض کننده، تقاضای تاخیر در صدور حکم
معانی دیگر : (حقوق)، ایراد عدم کفایت ادله، اعتراض به صلاحیت دادگاه، چون و چرا، شک و شبهه (رجوع شود به: demur)، اعترا­ بصلاحیت دادگاه، اعترا­ کننده، معتر­

انگلیسی به فارسی

(حقوق) اعتراض به‌صلاحیت دادگاه، تقاضای تأخیر در صدورحکم، اعتراض‌کننده، معترض


دیرکردن، اعتراض بصلاحیت دادگاه، اعتراض کننده، تقاضای تاخیر در صدور حکم


انگلیسی به انگلیسی

• hesitater; protester, objector; objection (law)

دیکشنری تخصصی

[حقوق] ایراد بدون ورورد در ماهیت دعوی، ایراد عدم کفایت ادله (از طرف خوانده)

مترادف و متضاد

اعتراض به صلاحیت دادگاه (اسم)
demurrer

اعتراض کننده (اسم)
demurrer, kicker

تقاضای تاخیر در صدور حکم (اسم)
demurrer

جملات نمونه

1. The court held on demurrer that the statement of claim disclosed no cause of action.
[ترجمه ترگمان]دادگاه در demurrer اعلام کرد که بیانیه ادعایی هیچ دلیل عملی را فاش نکرده است
[ترجمه گوگل]دادگاه بر این عقیده بود که بیانیه ادعای هیچگونه علت عمل را رد نکرده است

2. The case was tried on special demurrer, that is a demurrer based on specific objections to the form of the pleadings.
[ترجمه ترگمان]این پرونده در demurrer خاص مورد آزمایش قرار گرفت، که یک demurrer مبتنی بر ایرادات خاص به فرم of است
[ترجمه گوگل]این پرونده به صورت جدی مورد آزمایش قرار گرفته است، که براساس اعتراضات خاصی به شکل پرونده ها است

3. In the system of bill policy, bill demurrer plays an important role in keeping the inner balance of the bill law.
[ترجمه ترگمان]در سیستم لایحه لایحه، لایحه demurrer نقش مهمی در حفظ تعادل داخلی قانون لایحه ایفا می کند
[ترجمه گوگل]در سیستم سیاست های لایحه، پیش بینی های صورتحساب نقش مهمی در حفظ تعادل درونی قانون بیلان دارند

4. The demurrer system in the contract fulfilling has been stipulated in the laws of all the countries.
[ترجمه ترگمان]نظام demurrer در قرارداد اجرا شده در قوانین تمامی کشورها تصریح شده است
[ترجمه گوگل]سیستم تخفیف در اجرای قرارداد در قوانین همه کشورها وضع شده است

5. Of course, demurrer reasons are important to prescribe to the promotion of information-circulating.
[ترجمه ترگمان]البته، دلایل demurrer برای تجویز در زمینه ترویج اطلاعات مهم هستند
[ترجمه گوگل]البته، دلیل دیرکرد مهم برای تجویز اطلاعات در گردش است

6. If the party has demurrer to the qualification of the expert witness, like the professional knowledge, education background, he can inquire the expert witness in court.
[ترجمه ترگمان]اگر حزب به صلاحیت گواهی متخصص، مانند دانش حرفه ای، سابقه تحصیلی، پایبند باشد، می تواند شاهد یک شاهد متخصص در دادگاه باشد
[ترجمه گوگل]اگر حزب به صلاحیت کارشناس شاهد، مانند دانش حرفه ای، زمینه آموزش و پرورش باشد، می تواند شاهد متخصص در دادگاه را مورد سوال قرار دهد

7. Bill demurrer can be classified into things'demurrer and persons'demurrer.
[ترجمه ترگمان]بیل demurrer را می توان به چیزهایی دسته بندی کرد که عبارتند از: demurrer و persons
[ترجمه گوگل]تساوی بیل را می توان به دو دسته تقسیم کرد و افراد را از بین برد

8. It is difficult to accomplish the demurrer request of the injured in our country's cases of public prosecution due to the restrictions of demurrer conditions.
[ترجمه ترگمان]انجام درخواست demurrer از زخمی ها در پرونده های کشورمان به دلیل محدودیت های شرایط demurrer دشوار است
[ترجمه گوگل]با توجه به محدودیت های شرایط اضطراری، دشوار بودن درخواست زخمی شدن مصدومین در پرونده های کشور ما، انجام شده است

9. Bill demurrer originates from civil demurrer, but it has many specialties.
[ترجمه ترگمان]بیل demurrer از جامعه مدنی سرچشمه می گیرد، اما تخصص های زیادی دارد
[ترجمه گوگل]بیل دیوئر از دیربیر مدنی ناشی می شود، اما دارای تخصص های بسیاری است

10. The pleading was, however, objectionable on various formal grounds which formed the basis of the special demurrer.
[ترجمه ترگمان]با این حال، این التماس در زمینه های مختلف رسمی که اساس of خاص را تشکیل می داد، قابل اعتراض بود
[ترجمه گوگل]با این حال، این اعتراض، در زمینه های مختلف رسمی متضرر شد که مبنای لغوی ویژه ای بود

11. Firstly, it emphasizes the importance and the rationality of the registration of demurrer system.
[ترجمه ترگمان]در درجه اول، بر اهمیت و عقلانیت ثبت سیستم demurrer تاکید دارد
[ترجمه گوگل]اولا، بر اهمیت و عقلانیت ثبت نام سیستم تشریح تأکید می کند

12. The trial court interpreted this language as conveying a fee simple determinable in the disputed strip of land, and granted appellee's demurrer.
[ترجمه ترگمان]دادگاه محاکمه این زبان را به عنوان انتقال یک fee ساده در نوار مورد مناقشه زمین تعبیر کرد و demurrer appellee را اعطا کرد
[ترجمه گوگل]دادگاه محاکمه، این زبان را به عنوان یک هزینه ساده تعیین شده در نوار اختلاف از زمین تفسیر کرد، و از بین برنده Appellee بود

13. Though many writings have the sense of something like political demurrer, they also express a kind of sexed ideology of slave and appendage.
[ترجمه ترگمان]اگر چه بسیاری از نوشته ها احساس چیزی مانند demurrer سیاسی را دارند، اما آن ها نوعی از ایدئولوژی sexed و ضمیمه را بیان می کنند
[ترجمه گوگل]اگر چه بسیاری از آثار به معنای چیزی شبیه ساز سیاسی هستند، آنها اشکال ایدئولوژیک جنس برده و برده نیز را بیان می کنند

14. It does not change the legal relationships arising from the sales contracts, even can not eliminate the right to demurrer of obligors.
[ترجمه ترگمان]این امر روابط قانونی ناشی از قراردادهای فروش را تغییر نمی دهد، حتی نمی تواند حق دسترسی به demurrer را از بین ببرد
[ترجمه گوگل]این روابط حقوقی ناشی از قراردادهای فروش را تغییر نمی دهد، حتی می تواند حق را از بین ببرد


کلمات دیگر: