کلمه جو
صفحه اصلی

dispensation


معنی : تقسیم، تقدیر، پخش، توزیع، اعطا
معانی دیگر : روش مدیریت، فرمداری، سامانگری، به کارگیری، اعمال، (کلیسای کاتولیک) معافیت از یک وظیفه یا قانون بخصوص، اجازه، نظام کلیسایی، حاکمیت، اقتدار، استیلا، (در مورد تعهد یا وظیفه) معافیت، بخشودگی، رستگی، (حقوق) استثنا، معافیت از قانون یا مقررات به خاطر عذر موجه، (الهیات) مشیت الهی، خواست خدا، قضا و قدر، وضع احکام دینی درهر دوره و عصر، عدم شمول

انگلیسی به فارسی

پخش، توزیع، تقسیم، اعطا، تقدیر، وضع احکام دینی در هر دوره و عصر، عدم شمول


اختیاری، تقدیر، توزیع، تقسیم، پخش، اعطا، وضع احکام دینی در هر دوره و عصر


انگلیسی به انگلیسی

• distribution, apportionment, bestowal; permission, exception
a dispensation is special permission to do something that is normally not allowed; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] معافیت (قانونی)، بخشودگی، توزیع، تقسیم

مترادف و متضاد

permission


تقسیم (اسم)
partition, allotment, division, scissor, cleavage, dispensation, apportionment, dealing, repartition

تقدیر (اسم)
thank, allotment, destiny, destination, dispensation, appreciation, fate, commendation, predestination, ordinance, foredoom, predetermination

پخش (اسم)
release, prevalence, allotment, propagation, dispensation, broadcast, distribution, diffusion, dissemination, effluence

توزیع (اسم)
dispensation, distribution, repartition

اعطا (اسم)
dispensation, endowment, vouchsafement

allocation of supply


Synonyms: allotment, appointment, apportionment, award, bestowal, conferment, consignment, courtesy, dealing out, disbursement, distribution, dole, endowment, favor, indulgence, kindness, part, portion, quota, service, share


management


Synonyms: administration, direction, economy, plan, regulation, scheme, stewardship, system


Synonyms: exception, exemption, immunity, indulgence, license, privilege, relaxation, relief, remission, reprieve


Antonyms: denial, veto


جملات نمونه

1. the dispensation of medicines in rural areas
پخش دارو در مناطق روستایی

2. the christian dispensation
مقررات حاکم بر مسیحیت

3. through a special dispensation from the royal palace
با اجازه ی ویژه ی کاخ سلطنتی

4. under the new dispensation all drug manufacturers must be licensed
براساس مقررات جدید کلیه ی تولید کنندگان دارو باید پروانه داشته باشند.

5. to marry a non-catholic she needs a dispensation
برای ازدواج با غیرکاتولیک نیاز به بخشودگی دارد.

6. Caroline's marriage was annulled by special dispensation from the church.
[ترجمه ehsan] ازدواج کارولین توسط کلیسا با اختیارات ویژه لغو شد
[ترجمه ترگمان]ازدواج کارولین از طریق کمک های مخصوصی از کلیسا لغو شد
[ترجمه گوگل]ازدواج با کارولین توسط کلیسا با اختیارات ویژه لغو شد

7. She needed a special dispensation to remarry.
[ترجمه ehsan] او برای ازدواج دوباره به مجوز ویژه ای نیاز داشت
[ترجمه ترگمان]اون به یه هدیه ویژه احتیاج داشت که دوباره ازدواج کنه
[ترجمه گوگل]او برای بازنشستگی مجوز ویژه ای نیاز داشت

8. The sport's ruling body gave him dispensation to compete in national competitions.
[ترجمه ترگمان]هیات حاکمه این ورزش به او دستور داد تا در رقابت های ملی شرکت کند
[ترجمه گوگل]بدن حاکم بر ورزش به او اجازه داد تا در مسابقات ملی رقابت کند

9. She needs a special dispensation to marry her cousin.
[ترجمه ترگمان]به یک راه خاص احتیاج دارد تا با پسر خاله اش ازدواج کند
[ترجمه گوگل]او نیاز به یک اختیار خاص برای ازدواج پسر عموی خود را

10. You may be able to get special dispensation from a rabbi to eat non-kosher food.
[ترجمه ترگمان]شما ممکن است بتوانید از یک خاخام dispensation ویژه ای را برای خوردن غذاهای غیر حلال از یک خاخام به دست آورید
[ترجمه گوگل]شما ممکن است بتوانید از یک خرگوش ویژه ای برای غذا خوردن غیر کوشر بگیرید

11. One branch asked for a dispensation.
[ترجمه ترگمان]یک شاخه طلب بخشش کرد
[ترجمه گوگل]یکی از شاخه ها خواستار اختیارات است

12. They saw signs and omens of this new dispensation everywhere.
[ترجمه ترگمان]همه جا نشانه و نشانه های خوش یمن جدید را در همه جا می دیدند
[ترجمه گوگل]آنها نشانه ها و نشانه هایی از این اختیارات جدید را در همه جا دیدند

13. One could not get a dispensation from the mines inspectorate to increase the manpower.
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها نتوانسته بود از بازرسی اداره بازرسی معادن به منظور افزایش نیروی انسانی استفاده کند
[ترجمه گوگل]یک نفر نمیتوانست از بازرسی معادن برای افزایش نیروی انسانی بگیرد

14. Is it true that accountants have a special dispensation?
[ترجمه ترگمان]آیا این صحت دارد که accountants یک عنایت خاص دارند؟
[ترجمه گوگل]آیا این درست است که حسابداران دارای اختیارات خاصی هستند؟

the dispensation of medicines in rural areas

پخش دارو در مناطق روستایی


Under the new dispensation all drug manufacturers must be licensed.

براساس مقررات جدید کلیه‌ی تولیدکنندگان دارو باید پروانه داشته باشند.


To marry a non-Catholic she needs a dispensation.

برای ازدواج با غیرکاتولیک نیاز به بخشودگی دارد.


through a special dispensation from the royal palace

با اجازه‌ی ویژه‌ی کاخ سلطنتی


the Christian dispensation

مقررات حاکم بر مسیحیت


پیشنهاد کاربران

تقسیم. توزیع. پخش

اجازه نامه قانونی یا شرعی، معافیت قانونی
special permission to do something that is not usually allowed or legal.

یک نظام مذهبی یا سیاسی که در برهه خاصی روی زندگی مردم کنترل دارد


کلمات دیگر: