1. She was so engrossed by/in the book that she forgot the cakes in the oven.
[ترجمه TaeNi] او آن قدر جذب کتاب شده بود که کیک های داخل اجاق را فراموش کرد.
[ترجمه ترگمان]چنان غرق در کتاب بود که کیک را در تنور گذاشت
[ترجمه گوگل]او در این کتاب خیلی ناراحت شده بود که کیک را در اجاق فراموش کرده است
2. Engrossed in his book he forgot the time.
[ترجمه nm] با غرق کردن خود در کتابش زمان را فراموش کرد
[ترجمه ترگمان]engrossed در کتابش آن زمان را فراموش کرد
[ترجمه گوگل]او در کتاب خود جذب شده است و زمان را فراموش کرده است
3. He seemed completely engrossed in his book.
[ترجمه ترگمان]او کاملا غرق در کتاب بود
[ترجمه گوگل]او به نظر می رسید به طور کامل در کتاب خود غوطه ور بود
4. The scene was stunning, and for a time engrossed all our attention.
[ترجمه ترگمان]صحنه بسیار خیره کننده بود و برای مدتی توجه همه ما را به خود جلب کرد
[ترجمه گوگل]صحنه خیره کننده بود، و برای یک زمان همه توجه ما را جذب کرد
5. Take your mind off it by engrossing yourself in a good book.
[ترجمه ترگمان]ذهنت را با یک کتاب خوب سرگرم کن
[ترجمه گوگل]ذهن خود را با استفاده از یک کتاب خوب به خود جذب کنید
6. Newton was so engrossed in his laboratory work that he often forgot to eat.
[ترجمه ترگمان]نیوتن به قدری مجذوب کاره ای آزمایشگاهی خود بود که اغلب فراموش می کرد غذا بخورد
[ترجمه گوگل]نیوتن در کار آزمایشگاهی اش غرق بود که اغلب او را فراموش کرده بود
7. He was engrossed in his job to the detriment of his health.
[ترجمه ترگمان]او در کار خود به ضرر تندرستی خود بود
[ترجمه گوگل]او در کار خود غرق شد تا به او آسیب برساند
8. They were so engrossed in/with what they were doing that they didn't hear me come in.
[ترجمه ترگمان]آن ها خیلی درگیر کارهایی بودند که آن ها داشتند انجام می دادند که صدای من را نمی شنید
[ترجمه گوگل]آنها خیلی جذاب بودند و آنچه را که انجام می دادند، نمی شنیدند
9. Who's that guy Ally's been engrossed in conversation with all night?
[ترجمه ترگمان]اون یارو \"الی\" کیه که با تمام شب رو مشغول صحبت بوده؟
[ترجمه گوگل]چه کسی آن مرد آللی در تمام شب با هم صحبت کرده است؟
10. Tony didn't notice because he was too engrossed in his work.
[ترجمه ترگمان]تونی متوجه نشده بود که حواسش به کارش است
[ترجمه گوگل]تونی متوجه نشد، زیرا او در کارش خیلی جذاب بود
11. Koons has engrossed himself in a world of commercialism that most modern artists disdain.
[ترجمه ترگمان]Koons خود را در دنیایی از سوداگری (commercialism)سرگرم کرده است که اغلب هنرمندان مدرن آن را تحقیر می کنند
[ترجمه گوگل]کونز خود را در دنیایی از تجارتی غرق کرده است که اکثر هنرمندان مدرن بدبخت می شوند
12. As the business grew, it totally engrossed him.
[ترجمه ترگمان]چون قضیه بزرگ تر شد، کاملا او را به خود مشغول کرد
[ترجمه گوگل]همانطور که کسب و کار بزرگ شد، آن را کاملا به او غرق شد
13. He is an engrossing subject for a book.
[ترجمه ترگمان]او یک موضوع جالب برای یک کتاب است
[ترجمه گوگل]او یک موضوع جالب برای یک کتاب است
14. She was engrossed in conversation.
[ترجمه ترگمان]او سرگرم گفتگو بود
[ترجمه گوگل]او در گفتگو غوطه ور بود