1. the boss had an animus against him
رئیس اداره نسبت به او غرض داشت.
2. I have no animus towards Robert.
[ترجمه ترگمان]من هیچ قصد نسبت به \"رابرت\" ندارم
[ترجمه گوگل]من هیچ کمکی به روبرت ندارم
3. They nourish animus to us.
[ترجمه ترگمان]آن ها از قصد ما تغذیه می کنند
[ترجمه گوگل]آنها animus را به ما تغذیه می کنند
4. Your animus towards him suggests that you are the wrong man for the job.
[ترجمه ترگمان]قصد شما نسبت به او نشان می دهد که شما مرد مناسبی برای کار هستید
[ترجمه گوگل]Animus شما نسبت به او نشان می دهد که شما مرد اشتباه برای این کار است
5. The novel breathes a certain animus against Jane.
[ترجمه ترگمان]رمان با نفس خاصی علیه جین نفس می کشد
[ترجمه گوگل]این رمان یک ضدویسی خاص را در برابر جین نفوذ می کند
6. President Kennedy glossed over the racial animus in Mississippi as he let the issue die by moving on to other concerns.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور کندی بر روی animus نژادی در می سی سی پی شکایت کرد و اجازه داد که این مساله با حرکت به نگرانی های دیگر جان خود را از دست بدهد
[ترجمه گوگل]پرزیدنت کندی در مورد بی نظمی های نژادی در می سی سی پی به عنوان موضوعی که باعث نگرانی های دیگر شده، باعث می شود مسئله را از بین ببرد
7. Now according to Jung, the Animus operates as a not-nice, all-male editorial board somewhere inside your fluffy head!
[ترجمه ترگمان]حالا به گفته یونگ، animus به عنوان یک هیات تحریریه نه چندان خوب، در جایی درون سر پف کرده خود عمل می کند!
[ترجمه گوگل]در حال حاضر بر طبق یونگ، آنیموس به عنوان یک هیئت تحریریه نجیب و زیبا همه جایی در جایی که در سرتان کور است، عمل می کند!
8. In spite of this, his animus against his father was already diminishing.
[ترجمه ترگمان]با همه این اوصاف، قصد او علیه پدرش به تدریج کم می شد
[ترجمه گوگل]علی رغم این، آنموسهایش علیه پدرش در حال کاهش بود
9. Like the anima, the animus too has a positive aspect.
[ترجمه ترگمان]مانند \" \" \" \" \"این\" \"نیز مانند\" \" \" یک جنبه مثبت دارد \"
[ترجمه گوگل]مانند anima، animus نیز یک جنبه مثبت دارد
10. Famous Swiss psychoanalyst Carl Jung developed the concept of the “animus” to better understand the inner masculine side of women.
[ترجمه ترگمان]تحلیلگر معروف سوییسی، کارل یونگ، مفهوم \"animus\" را برای درک بهتر طرف مذکر زنانه توسعه داد
[ترجمه گوگل]کارل یونگ، روانکاوان مشهور سوئیس، مفهوم 'animus' را برای درک بهتر از درون مردان مردان زنان توسعه داد
11. The wartime animus of the two nations subsided into mutual distrust when peace finally came.
[ترجمه ترگمان]زمان جنگ، اراده دو ملت در عدم اعتماد متقابل فروکش کرد، که سرانجام صلح فرا رسید
[ترجمه گوگل]سرانجام در نهایت صلح در زمان جنگهای دو ملت به عدم اعتماد متقابل فروکش کرد
12. His criticisms are clearly colored by animus.
[ترجمه ترگمان]انتقادات او به وضوح توسط animus رنگ شده اند
[ترجمه گوگل]انتقادهای او به وضوح توسط animus رنگ است
13. The animus corresponds to the paternal Logos just as the anima corresponds to the maternal Eros.
[ترجمه ترگمان]\"animus\" همان طور که \" \" \" \"به\" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \"به\" \" \" \" \" مربوط می شود \"
[ترجمه گوگل]Animus مربوط به Logos پدرانه درست همانطور که anima مربوط به مادران Eros است