کلمه جو
صفحه اصلی

annex


معنی : ضمیمه، پیوست، ضمیمه سازی، ضمیمه کردن، پیوستن
معانی دیگر : رجوع شود به: annex، (ناحیه یا کشوری را) تصاحب کردن، به خود پیوستن، ملحق کردن، به زور تصاحب کردن، بدون اجازه صاحب شدن، (در مورد ابنیه) ساختمان فرعی، بخش افزوده شده، بنای ضمیمه، ساختمان همبست، همبست کردن، (چیز کوچکتری را به چیز بزرگتری) پیوستن، (به عنوان شرط اضافی) افزودن، پیوست کردن، (قدیمی) به هم وصل کردن

انگلیسی به فارسی

پیوستن، ضمیمه کردن، ضمیمه، پیوست، پیوستن، ضمیمه‌سازی


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: annexes, annexing, annexed
(1) تعریف: to add or attach, esp. to something larger.
مترادف: add, append, attack, connect
مشابه: affix, combine, enlarge, include, incorporate, join, link, supplement, tack, tag

- He annexed his remarks to the article.
[ترجمه ترگمان] وی اظهارات خود را به این مقاله ضمیمه کرد
[ترجمه گوگل] او اظهارات خود را به مقاله اضافه کرد

(2) تعریف: to add (territory) to an existing nation or city.
مترادف: acquire, obtain
مشابه: appropriate, attack, confiscate, take, usurp

- The United States annexed Texas in 1845.
[ترجمه ترگمان] ایالات متحده در سال ۱۸۴۵ تگزاس را به خاک خود منضم کرد
[ترجمه گوگل] ایالات متحده تگزاس را در سال 1845 به امضا رساند
اسم ( noun )
مشتقات: annexable (adj.), annexation (n.)
(1) تعریف: a building, either attached or separate, added to an existing one.
مترادف: ell, wing
مشابه: addition, extension

- My room was in the main part of the dormitory, but my friend's room was in the annex.
[ترجمه ترگمان] اتاق من در قسمت اصلی خوابگاه بود، اما اتاق دوستم در ساختمان بود
[ترجمه گوگل] اتاق من در قسمت اصلی خوابگاه بود، اما اتاق دوست من در ضمیمه بود

(2) تعریف: something added to a document, usu. at the end; appendix.
مترادف: addendum, appendix, codicil
مشابه: attachment, epilogue, extension, postscript, supplement, tag

• attachment
incorporate, add, append (territory, etc.); join, connect
if a country annexes another country or an area of land, it seizes it and takes control of it.
an annex is the same as an annexe.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] پیوست کردن، ضمیمه کردن، الحاق کردن، پیوست، ضمیمه، الحاقیه
[ریاضیات] اضافه کردن، افزودن، ضمیمه کردن

مترادف و متضاد

ضمیمه (اسم)
addition, accompaniment, attachment, annex, appendix, supplement, addendum, application, adjunct, adjunction, enclosure, appendage, appurtenance, postscript

پیوست (اسم)
annex, appendix, annexation, enclosure, appendage

ضمیمه سازی (اسم)
annex, annexation

ضمیمه کردن (فعل)
annex, accompany, attach, add, tack, affix, tag

پیوستن (فعل)
adhere, adjoin, associate, annex, couple, attach, affix, sort, meet, join, ally, affiliate, connect, catenate, weld, cleave, cement, cling, conjoin, consociate

something added; extension


Synonyms: addendum, addition, adjunct, affix, appendix, arm, attachment, ell, subsidiary, supplement, wing


join or add


Synonyms: adjoin, affix, append, appropriate, associate, attach, connect, fasten, hitch on, hitch up, hook on, hook up, link, slap on, subjoin, tack on, tag, tag on, take on, take over, unite


Antonyms: detach, leave off, leave out


جملات نمونه

His office is in the annex.

دفتر او در ساختمان فرعی قرار دارد.


1. his office is in the annex
دفتر او در ساختمان فرعی قرار دارد.

2. The annex has been built on to the main building.
[ترجمه ترگمان]این ضمیمه بر روی ساختمان اصلی بنا شده است
[ترجمه گوگل]این پیوست بر روی ساختمان اصلی ساخته شده است

3. He also denied that he would seek to annex the country.
[ترجمه ترگمان]او همچنین انکار کرد که به دنبال ضمیمه کردن کشور خواهد بود
[ترجمه گوگل]او همچنین انکار کرد که می خواهد کشور را ضمیمه کند

4. Hitler was determined to annex Austria to Germany.
[ترجمه ترگمان]هیتلر تصمیم گرفت اتریش را به آلمان ملحق کند
[ترجمه گوگل]هیتلر مصمم بود که اتریش را به آلمان اضافه کند

5. The Annex lists and discusses eight titles.
[ترجمه ترگمان]این پیوست ۸ عنوان را ذکر کرده و در مورد هشت عنوان بحث می کند
[ترجمه گوگل]این ضمیمه شامل 8 عنوان است

6. Simon House and the annex take in people from the street and try to help them sort out their lives.
[ترجمه ترگمان](سیمون هاوس)و the که از خیابان ها می آیند و تلاش می کنند تا به آن ها کمک کنند تا جانشان را از بین ببرند
[ترجمه گوگل]سایمون هاوس و پیوست در خیابان ها به مردم می روند و سعی می کنند به آنها کمک کنند تا زندگی خود را مرتب کنند

7. In 1783 she proceeded to annex the nominally independent Crimea and to construct a large Black Sea fleet.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۷۸۳ او به ملحق شدن به the مستقل کریمه و ساخت ناوگانی بزرگ دریای سیاه ادامه داد
[ترجمه گوگل]در سال 1783 او شروع به ضمیمه کریمه مستقل مستقل و ساخت ناوگان بزرگ دریای سیاه کرد

8. Planning Director Jerry Flannery is attempting to annex 1260 acres of vacant land next to the city.
[ترجمه ترگمان]مدیر برنامه ریزی جری Flannery در تلاش است تا ۱۲۶۰ هکتار زمین بایر را در نزدیکی شهر annex کند
[ترجمه گوگل]جری فلنرری، مدیر برنامه ریزی، در تلاش است تا 1260 هکتار زمین خالی را در کنار شهر بگذارد

9. An attempt to annex nearby Epizephyrian Lokri was put a stop to by Hiero in 47
[ترجمه ترگمان]تلاش برای ضمیمه Epizephyrian Lokri در نزدیکی by در سال ۴۷ متوقف شد
[ترجمه گوگل]تلاش برای اضافه کردن مجدد Epizephyrian Lokri به Hiero در 47 به پایان رسید

10. Classes of project defined in Annex I include such things as overhead power lines, quarries and waste incinerators.
[ترجمه ترگمان]کلاس ها شامل موارد زیر می باشند: خطوط انتقال برق، معادن سنگ و کوره های زباله ریزی
[ترجمه گوگل]کلاس های پروژه تعریف شده در ضمیمه I شامل موارد زیر می باشد: خطوط برق اضطراری، معادن و سوزاندن زباله های زباله

11. Finally, I annex by way of an Appendix a schedule of companies who have signed the confidentiality agreement and their status.
[ترجمه ترگمان]در نهایت، من از طریق ضمیمه لیستی از شرکت هایی که توافقنامه محرمانه و وضعیت آن ها را امضا کرده اند، ضمیمه می کنم
[ترجمه گوگل]سرانجام، با پیوست یک ضمیمه برنامه های شرکت هایی که توافقنامه محرمانه و وضعیت آنها را امضا کرده اند، ضمیمه می کنم

12. Consumer groups wished to give the Annex the status of a blacklist.
[ترجمه ترگمان]گروه های مصرف کننده می خواستند به پیوست الف وضعیت یک لیست سیاه را بدهند
[ترجمه گوگل]گروه های مصرف کننده آرزو می کنند که ضمیمه وضعیت لیست سیاه را بدست آورند

13. The procedures of Annex are realistic and practical if implemented in the proper spirit and with good will.
[ترجمه ترگمان]این روش ها در صورتی عملی و عملی هستند که در روح مناسب و با حسن نیت اجرا شوند
[ترجمه گوگل]رویه های پیوست در صورت رواج و با اراده خوب اجرا می شود، واقع بینانه و عملی است

14. The model increment annexation algorithm was devised to annex the incremental model onto primary geometric model at the client to form the modified collaborative CAD model.
[ترجمه ترگمان]الگوریتم الحاق مدل برای ضمیمه مدل افزایشی به مدل هندسی اولیه در مشتری برای شکل دهی مدل CAD اصلاح شده بکار گرفته شد
[ترجمه گوگل]الگوریتم انحصاری افزایشی مدل برای افزودن مدل افزایشی بر روی مدل اولیه هندسی در مشتری طراحی شده بود تا مدل CAD تغییر یافته همکاری ایجاد کند

15. The private barber parlor was in an annex adjoining a capacious bathroom.
[ترجمه ترگمان]سلمانی مخصوص سلمانی خصوصی در یکی از ساختمان های جنبی، کنار یک حمام بزرگ قرار داشت
[ترجمه گوگل]سالن آرایشگاه خصوصی در یک پیوست در کنار یک حمام خالی قرار داشت

Hitler annexed half of Poland.

هیتلر نیمی از لهستان را تصاحب کرد.


the annexation of Hawaii

الحاق هاوایی (به امریکا)


Peasants occupied parks and annexed public lands.

کشاوزران پارک‌ها را اشغال و زمین‌های عمومی را تملک کردند.


پیشنهاد کاربران

ساختمان الحاقی

تسخیر/تصرف/اشغال/مصادره/تصاحب/فتح کردن

پِیَفزودن/پیفزاییدن.
( پی = به دنبال، در پی )
( افزودن = اصافیدن )


کلمات دیگر: