1. It is not possible to compel a person to love his fellow man.
امکان پذیر نیست که بتوان شخصی را مجبور کرد تا عاشق رفیق خود شود
2. Heavy floods compelled us to stop.
سیلاب های شدید ما را مجبور به توقف کرد
3. Mr. Gorlin is a teacher who does not have to compel me to behave.
آقای گورلین معلمی است که نمی تواند مرا مجبور کند تا مؤدبانه رفتار بکنم
4. The law will compel employers to provide health insurance.
[ترجمه ترگمان]این قانون کارفرمایان را وادار به تامین بیمه سلامت خواهد کرد
[ترجمه گوگل]این قانون کارفرمایان را مجبور به ارائه بیمه درمانی می کند
5. We cannot compel you to, but we think you should.
[ترجمه ترگمان]ما نمی تونیم تو رو مجبور کنیم که، اما ما فکر می کنیم تو باید این کار رو بکنی
[ترجمه گوگل]ما نمی توانیم شما را مجبور کنیم، اما ما فکر می کنیم که باید
6. His courage and skill compel our admiration.
[ترجمه ترگمان]شجاعت و skill او را تحسین می کند
[ترجمه گوگل]شجاعت و مهارت او باعث تحسین ما می شود
7. Do you think you can compel obedience from me?
[ترجمه ترگمان]فکر می کنی بتونی از من اطاعت کنی؟
[ترجمه گوگل]آیا فکر می کنید که می توانید مطیع را از من متصور شوید؟
8. The court may exercise its jurisdiction to compel the husband to make a settlement upon his wife.
[ترجمه ترگمان]دادگاه ممکن است اختیارات خود را برای وادار کردن شوهر به سازش با همسرش انجام دهد
[ترجمه گوگل]دادگاه ممکن است صلاحیت خود را برای مجبور کردن شوهر برای حل و فصل بر همسرش انجام دهد
9. She could, if she wanted, compel him, through a court of law, to support the child after it was born.
[ترجمه ترگمان]او می توانست، اگر می خواست، او را وادار کند که از طریق یک دادگاه قانون، پس از تولد کودک، از کودک حمایت کند
[ترجمه گوگل]او می تواند، اگر او می خواست، او را از طریق یک دادگاه، برای حمایت از کودک پس از آن متولد شد
10. The law can compel fathers to make regular payments for their children.
[ترجمه ترگمان]این قانون پدران را وادار به پرداخت دست مزد منظم برای فرزندان خود می کند
[ترجمه گوگل]این قانون می تواند پدران را مجبور به پرداخت های منظم برای فرزندان خود کند
11. You cannot compel good work from unwilling students.
[ترجمه ترگمان]شما نمی توانید کار خوبی را از روی دانش آموزان بخواهید
[ترجمه گوگل]شما نمیتوانید کار خوبی از دانش آموزانی که مایل نیستند، اجباری کنید
12. You can compel obedience, but not affection.
[ترجمه ترگمان]، تو میتونی اطاعت کنی ولی علاقه ای نداری
[ترجمه گوگل]شما می توانید اطاعت را مجبور کنید، اما نه محبت
13. COMPEL The President was forced into resigning.
[ترجمه ترگمان]COMPEL رئیس جمهور مجبور به استعفا شد
[ترجمه گوگل]COMPEL رئیس جمهور مجبور به استعفا شد
14. Can they compel obedience from us?
[ترجمه ترگمان]آیا آن ها می توانند از ما اطاعت کنند؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانند از ما اطاعت کنند؟
15. Perpend, and do not compel me to use violence.
[ترجمه ترگمان]Perpend، و مرا وادار نکنید که از خشونت استفاده کنم
[ترجمه گوگل]و من را مجبور نکن که از خشونت استفاده کنی
16. There are also powers to compel the attendance of witnesses by obtaining a witness order.
[ترجمه ترگمان]همچنین نیروهایی وجود دارند که با کسب دستور شهادت شاهد حضور شهود هستند
[ترجمه گوگل]همچنین ممنوعیت حضور شاهدان با اخذ یک شاهد شاهدانه وجود دارد
17. The attorney general has the right to compel witnesses to appear in court.
[ترجمه ترگمان]دادستان کل حق دارد شاهد را وادار کند که در دادگاه حاضر شوند
[ترجمه گوگل]دادستان کل حق دارد که شاهدان را مجبور به ظاهر شدن در دادگاه کند
18. These discouraging factors combine to compel a search for cheaper and environmentally safer energy sources.
[ترجمه ترگمان]این عوامل دلسرد کننده با هم ترکیب می شوند تا به دنبال منابع انرژی امن تر و ایمن تر بگردند
[ترجمه گوگل]این عوامل دلسرد کننده برای یافتن منابع انرژی ارزان تر و محیط زیست سازگاری دارند