کلمه جو
صفحه اصلی

derogate


معنی : تخفیف دادن، کاستن، باطل کردن، خفت دادن، فسخ کردن، کسر کردن، عمل موهن انجام دادن
معانی دیگر : (با from) کاستن از (جنبه های خوب چیزی)، نیکوکاهی کردن، خود را خوار و خفیف کردن، آبروی خود را بردن، خیط شدن یا کردن، نکوهیدن، فس  کردن قسمتی از چیزی را

انگلیسی به فارسی

باطل کردن، فسخ کردن (قسمتی از چیزی را)، کسر کردن، تخفیف دادن، کاستن، عمل سست و ضعیف انجام دادن


از بین بردن، عمل موهن انجام دادن، باطل کردن، فسخ کردن، کسر کردن، تخفیف دادن، کاستن، خفت دادن


انگلیسی به انگلیسی

• belittle, depreciate, cheapen, devalue; deviate from terms and conditions; repeal or revoke section of a law

دیکشنری تخصصی

[حقوق] عدول کردن، قسمتی از قانون را لغو یا نسخ کردن، انحراف حاصل کردن

مترادف و متضاد

تخفیف دادن (فعل)
abate, relieve, mitigate, assuage, discount, alight, bate, derogate, extenuate, lower, pull down

کاستن (فعل)
abate, diminish, discount, reduce, decrease, lessen, decline, shorten, derogate, subtract, lighten, rebate, pare, pull down, soften, detract, disqualify, draw off

باطل کردن (فعل)
abrogate, annul, cancel, override, undo, invalidate, void, frank, derogate, dispense, frustrate, disannul, invalid, quash, strike out

خفت دادن (فعل)
degrade, abuse, derogate

فسخ کردن (فعل)
annul, cancel, countermand, derogate, disannul, rescind, terminate

کسر کردن (فعل)
derogate, mute, deduct, subduct, detract, write off, defalcate

عمل موهن انجام دادن (فعل)
derogate

take away


Synonyms: disparage, discredit, detract, humiliate, insult, slander, denigrate


جملات نمونه

1. his enemies are trying to derogate from his reputation as a good leader
دشمنانش می کوشند از شهرت او به عنوان یک رهبر خوب بکاهند.

2. the aim of this article is to derogate the recent tendencies of some officials
هدف این مقاله خرده گیری از تمایلات اخیر اولیای امور است.

3. we must raise the value of a mother's position and not derogate from it
ما باید ارزش مقام مادر را بالا ببریم نه آنکه از آن بکاهیم.

4. Such conduct will derogate from your reputation.
[ترجمه ترگمان]چنین رفتاری از اشتهار شما دور خواهد بود
[ترجمه گوگل]چنین رفتاری از شهرت شما منحرف می شود

5. Such shameful behaviour will certainly derogate from his fame.
[ترجمه ترگمان]این رفتار شرم آور قطعا ناشی از شهرت او خواهد بود
[ترجمه گوگل]چنین رفتار شرم آور قطعا از شهرتش پیروی خواهد کرد

6. The law does not allow a man to derogate from his grant.
[ترجمه ترگمان]قانون به کسی اجازه نمی دهد که از grant خود دفاع کند
[ترجمه گوگل]این قانون اجازه نمی دهد که یک مرد از کمک مالی خود مجازات کند

7. I am here not derogate the England players, but you know they've been always overrated.
[ترجمه ترگمان]من در اینجا بازیکنان انگلستان نیستم، اما شما می دانید که همیشه بیش از حد مبالغه کرده اند
[ترجمه گوگل]من اینجا نیستم بازیکنان انگلیس را نقض می کنم، اما می دانید که آنها همیشه متاثر شده اند

8. Such behavior will derogate from your image.
[ترجمه ترگمان]چنین رفتاری از تصویر شما خارج خواهد شد
[ترجمه گوگل]چنین رفتاری تصویر شما را نقض می کند

9. Such a habit may derogate from your reputation.
[ترجمه ترگمان]این عادت ممکن است از اشتهار شما ناشی شود
[ترجمه گوگل]چنین عادت ممکن است از اعتبار شما کاسته شود

10. Such shameful behaviour will certainly derogate from his fame ( or reputation ).
[ترجمه ترگمان]این رفتار شرم آور قطعا ناشی از شهرت و شهرت او خواهد بود
[ترجمه گوگل]چنین رفتار شرم آور قطعا از شهرتش (یا شهرتش) کاسته خواهد شد

11. The King felt that summoning a parliament would derogate from his authority.
[ترجمه ترگمان]پادشاه احساس می کرد که احضار یک پارلمان از قدرت اوست
[ترجمه گوگل]پادشاه احساس کرد که احضار یک مجلس از اختیاراتش مجازات خواهد شد

12. An error that will derogate from your reputation.
[ترجمه ترگمان]خطایی که از اشتهار شما ناشی می شود
[ترجمه گوگل]خطایی است که از شهرت شما گمراه می شود

13. Statutes are not to be presumed to derogate from international law.
[ترجمه ترگمان]انتظار نمی رود که Statutes از حقوق بین الملل به رسمیت شناخته شوند
[ترجمه گوگل]فرض بر این نیست که اساسنامه از حقوق بین الملل حذف شود

14. Don't derogate from our principle!
[ترجمه ترگمان]از اصل ما سرپیچی نکن!
[ترجمه گوگل]از اصل ما اصرار نکنید!

15. Parker J: The plaintiffs . . . relied on the maxim that no one can be allowed to derogate from his own grant.
[ترجمه ترگمان]پارکر ج: شاکیان با اتکا به این شعار که هیچ کس نمی تواند اجازه خروج از کمک خود را داشته باشد، متکی بود
[ترجمه گوگل]پارکر J: شاکیان به حداکثر اعتقاد بر این است که هیچ کس نمی تواند مجاز به اعطای مجوز خود شود

His enemies are trying to derogate from his reputation as a good leader.

دشمنانش می‌کوشند از شهرت او به عنوان یک رهبر خوب بکاهند.


We must raise the value of a mother's position and not derogate from it.

ما باید ارزش مقام مادر را بالا ببریم نه آنکه از آن بکاهیم.


The aim of this article is to derogate the recent tendencies of some officials.

هدف این مقاله خرده‌گیری از تمایلات اخیر اولیای امور است.


پیشنهاد کاربران

فرار کردن، دررفتن‏

متفاوت بودن - تغییر کردن - مغایر بودن - انحراف داشتن

To make something less important or less good.
Or
Ignore a duty
( Longman )

تخفیف دادن

کوچک شمردن


کلمات دیگر: