کلمه جو
صفحه اصلی

bona fide


معنی : جدی، واجد شرایط، باحسن نیت
معانی دیگر : واقعی، بی تقلب، بی غش، اصیل

انگلیسی به فارسی

با حسن نیت، جدی، واجد شرایط


باحسن نیت، واجد شرایط، جدی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: not counterfeit or sham; genuine; real.
متضاد: bogus, counterfeit
مشابه: authentic, concrete, genuine, honest, real, veritable

- bona fide thousand-dollar bills
[ترجمه ترگمان] یک میلیون دلار به ارزش یک میلیون دلار
[ترجمه گوگل] صورتحساب هزاران دلاری

(2) تعریف: in good faith; honest; sincere.
مشابه: genuine, honest

- a bona fide agreement
[ترجمه ترگمان] یک قرارداد واقعی با حسن نیت،
[ترجمه گوگل] یک توافق بدبینانه

• good faith
bona fide means genuine; a formal expression.

دیکشنری تخصصی

[حقوق] با حسن نیت، بدون قصد خدعه و فریب، معتبر

مترادف و متضاد

genuine


Synonyms: actual, authentic, honest, kosher, legitimate, real, true, valid


authentic and genuine


جدی (صفت)
rigid, serious, acting, energetic, earnest, solemn, drastic, grand, stickler, uncanny, bona fide, demure, sedate, sobersided

واجد شرایط (صفت)
qualified, bona fide, eligible

با حسن نیت (صفت)
bona fide

Synonyms: authentic, authoritative, card-carrying, credible, for real, genuine, good-faith, legitimate, natural, official, original, pure, real, rightful, straight, true to life, unquestionable, veritable, with good faith


جملات نمونه

1. Make sure you are dealing with a bona fide company.
[ترجمه ترگمان]دقت کنید که با یک شرکت با حسن نیت مواجه هستید
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که با یک شرکت بی صدا برخورد می کنید

2. Is it a bona fide, reputable organization?
[ترجمه ترگمان]این یه سازمان معتبر و قابل اعتماده؟
[ترجمه گوگل]آیا این سازمان صحیح و معتبر است؟

3. Only bona fide members are allowed to use the club pool.
[ترجمه ترگمان]فقط یک عضو با حسن نیت مجاز به استفاده از استخر باشگاه هستند
[ترجمه گوگل]فقط اعضای مجرمان مجاز به استفاده از استخر باشگاه هستند

4. We are happy to donate to bona fide charitable causes.
[ترجمه ترگمان] ما خوشحالیم که به یه موسسه خیریه اهدا کنیم
[ترجمه گوگل]ما خوشحال هستیم که به اهداف خیرخواهانه احترام می گذاریم

5. You're a bona fide member of the team now.
[ترجمه ترگمان]تو الان یکی از اعضای تیم هستی
[ترجمه گوگل]شما هم اکنون یک عضو بنیادین تیم هستید

6. The hotel car park is only for bona fide guests.
[ترجمه ترگمان]این پارک ماشین هتل فقط برای یک خانواده واقعی به حساب می آید
[ترجمه گوگل]پارک ماشین هتل فقط برای مهمانان بیصدا است

7. But from the viewpoint of a bona fide jazz musician, it is not really jazz.
[ترجمه ترگمان]اما از نقطه نظر یک موسیقی دان جاز واقعی، واقعا جاز نیست
[ترجمه گوگل]اما از دیدگاه موسیقیدان موسیقی جاز، این واقعا جاز نیست

8. Some entertainment expenses are bona fide business expenses under the tax laws-and these are discussed shortly.
[ترجمه ترگمان]برخی از هزینه های تفریحات، هزینه های کسب وکار را تحت قوانین مالیاتی به حساب می آورند و این هزینه ها به زودی مورد بحث و بررسی قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]برخی از هزینه های سرگرمی هزینه های تجاری واقعی تحت قوانین مالیاتی هستند و در کوتاه مدت مورد بحث قرار می گیرند

9. Besides, and there can' t be bona fide acquisition for the real guarantee of movable property which takes regislation for the publicity way.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، یک حق مالکیت واقعی برای تضمین واقعی اموال منقول وجود ندارد که برای تبلیغ برای تبلیغات مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، نمی توان برای تضمین واقعی اموال متحرک که برای تبلیغات به ثبت رسیده است، خریداری شود

10. The offer I am empowered to make is bona fide.
[ترجمه ترگمان]پیشنهادی که به من قدرت می دهد، یک کتاب واقعی واقعی است
[ترجمه گوگل]پیشنهاد من صالحیت را در اختیار شما قرار می دهد

11. Were the contracts made bona fide?
[ترجمه ترگمان]آیا قراردادها در کار بودند؟
[ترجمه گوگل]آیا قراردادها صحیح بود؟

12. A bona fide holder for value free from any defect in the title of his predecessors.
[ترجمه ترگمان]یک fide واقعی به ارزش از هر عیب و نقصی در عنوان پیشینیان خود معاف بود
[ترجمه گوگل]یک دارنده صحیح برای ارزش بدون هیچ گونه نقص در عنوان پیشینیانش

13. By exploring origin and vicissitude of bona fide possession, we point out that the system of bona fides possession only is applied to movable property at first, and then to immovable property later.
[ترجمه ترگمان]با کاوش مبدا و تملک یک دارایی خالص، ما به این نکته اشاره می کنیم که سیستم بدون حسن نیت تنها در ابتدا برای اموال منقول بکار گرفته می شود و سپس به اموال ثابت منتقل می شود
[ترجمه گوگل]با کشف مبدأ و مضامین مالکیت صحیح، ما اشاره می کنیم که تنها سیستم مالکیت bona fides برای ملک متحرک در ابتدا و سپس اموال غیر منقول به کار رفته است

14. Free argument, economic proceeding, and bona fide doctrine lay the theoretical basis for self-admission rule.
[ترجمه ترگمان]استدلال آزاد، پیشرفت اقتصادی، و دکترین کمال حسن نیت، اساس نظری حاکمیت خود - پذیرش را پی ریزی کرد
[ترجمه گوگل]استدلال آزاد، اقدامات اقتصادی و آموزه های بنیادین، مبنای نظری قانون حاکمیت خود را می پذیرند

15. The respondent was not acting bona fide.
[ترجمه ترگمان]The بی چون و چرا در کار نبود
[ترجمه گوگل]پاسخ دهندگان اقدام نکردند

a bona fide offer

پیشنهاد از روی حسن‌نیت


a bona fide member of the club

عضو تمام و کمال باشگاه


پیشنهاد کاربران

صادقانه

به عنوان صفت: واقعی، اصیل، معتبر
به عنوان قید: با حسن نیت، بدون غرض

واقعی. درست

حسن پیشینه
حسن سابقه

بدون قصد حیله و فریب ( اصطلاح حقوق جزا )

A limited number of places are available for bona fide students at 50% of the full conference fee


کلمات دیگر: