1. military service was compulsory both during peacetime and wartime
هم در زمان صلح و هم در زمان جنگ خدمت نظام اجباری بود.
2. in some countries, military service is compulsory
در برخی کشورها خدمت نظام اجباری است.
3. Attendance at these lectures is not compulsory.
[ترجمه ترگمان]حضور در این سخنرانی ها اجباری نیست
[ترجمه گوگل]حضور در این سخنرانی اجباری نیست
4. In East Germany learning Russian was compulsory.
[ترجمه ترگمان]در آلمان شرقی، یادگیری زبان روسی اجباری بود
[ترجمه گوگل]در آلمان شرقی یادگیری روسی اجباری بود
5. Is military service compulsory in your country?
[ترجمه ترگمان]آیا خدمت سربازی در کشور شما اجباری است؟
[ترجمه گوگل]خدمت نظامی در کشور شما اجباری است؟
6. He has just finished a stint of compulsory military service.
[ترجمه ترگمان]او تازه کار اجباری سربازی را به پایان رسانده است
[ترجمه گوگل]او تازه کار خدمت نظامی اجباری را تمام کرده است
7. The ministry has said it hopes to avoid compulsory redundancies.
[ترجمه علیرضا] وزارتخانه ابراز امیدواری کرده که از اخراج نیروی کار ( مازاد ) جلوگیری کند.
[ترجمه ترگمان]این وزارتخانه گفته است که امیدوار است از افزونگی اجباری اجتناب شود
[ترجمه گوگل]وزارتخانه گفته است که امیدوار است که از کار اجباری اجتناب کند
8. They said that compulsory identity cards would infringe civil liberties.
[ترجمه ترگمان]آن ها گفتند که کارت های شناسایی اجباری آزادی های مدنی را نقض می کنند
[ترجمه گوگل]آنها گفتند که کارت هویت اجباری آزادی های مدنی را نقض می کند
9. Military service is compulsory for every able-bodied male between 18 and 2
[ترجمه ترگمان]خدمت نظامی برای هر مرد توانا بین ۱۸ تا ۲ اجباری است
[ترجمه گوگل]خدمت نظامی برای هر مردی که از 18 سالگی تا 2 سالگی کار می کند اجباری است
10. Russian is the one compulsory foreign language on the school curriculum.
[ترجمه ترگمان]زبان روسی یک زبان خارجی اجباری در برنامه درسی مدارس است
[ترجمه گوگل]روسی یک زبان خارجی اجباری در برنامه درسی مدرسه است
11. Wearing seat belts in cars is compulsory by law.
[ترجمه ترگمان]استفاده از کمربند ایمنی در خودروها براساس قانون اجباری است
[ترجمه گوگل]کمربند ایمنی در خودروها طبق قانون اجباری است
12. Is English a compulsory subject?
[ترجمه ترگمان]آیا انگلیسی یک موضوع اجباری است؟
[ترجمه گوگل]آیا انگلیسی یک موضوع اجباری است؟
13. Workers won their fight to stop compulsory redundancies.
[ترجمه ترگمان]کارگران برای متوقف کردن افزونگی اجباری مبارزه خود را به دست آوردند
[ترجمه گوگل]کارگران مبارزه خود را برای متوقف ساختن کار اجباری از دست دادند
14. English is compulsory for all students, but art and music are optional.
[ترجمه ترگمان]انگلیسی برای همه دانشجویان اجباری است، اما هنر و موسیقی اختیاری هستند
[ترجمه گوگل]انگلیسی برای همه دانش آموزان اجباری است، اما هنر و موسیقی اختیاری است