1. correct behavior
رفتار درست
2. correct pronunciation
تلفظ صحیح
3. correct change
(پول خرد) درست،نه کم نه زیاد
4. correct me if i am wrong
اگر اشتباه می کنم اصلاحم کنید،اگر اشتباه نکنم
5. correct oneself
(گفته ی) خود را اصلاح کردن،حرف خود را تغییر دادن
6. the correct maintenance of a car
نگهداری درست از اتومبیل
7. be correct
حق داشتن،درست گفتن یا اندیشیدن،بی لغزش بودن
8. we must correct our own mistakes
باید اشتباهات خود را اصلاح کنیم.
9. we must correct those injustices and anomalies
باید آن بی عدالتی ها و ناهنجاری ها را اصلاح کنیم.
10. in order to correct the imbalance between the rich and poor countries
برای اصلاح عدم توازن بین کشورهای غنی و فقیر
11. she lays stress on correct pronunciation
او تلفظ درست را مورد تاکید قرار می دهد.
12. the new glasses will correct your eyesight
عینک های جدید دید چشمت را بهتر خواهد کرد.
13. your suspicion was entirely correct
شک شما کاملا بجا بود.
14. i don't question but you're correct
تردیدی ندارم که حق با شماست.
15. i still have several lots of paper to correct
هنوز چندین دسته انشا مانده است که باید تصحیح کنم.
16. i gave him the bill and he gave me the bread and the correct change
اسکناس را به او دادم و او نان و پول خرد درست را به من داد.
17. Regardless of how often I correct him, he always makes the same mistake.
[ترجمه Alisam] صرف نظر از اینکه چند بار او را تصحیح می کنم ، او همیشه مرتکب همان اشتباه می شود.
[ترجمه ترگمان]صرف نظر از اینکه چقدر او را اصلاح می کنم، او همیشه همین اشتباه را مرتکب می شود
[ترجمه گوگل]صرف نظر از اینکه چگونه او را تصحیح می کنم، او همواره همان اشتباه را مرتکب می شود
18. If my calculations are correct, we're about 10 miles from Exeter.
[ترجمه ترگمان]اگر محاسبات من درست باشد، ما حدود ۱۰ مایل از اکستر فاصله داریم
[ترجمه گوگل]اگر محاسبات من درست باشد، ما حدود 10 مایل از اکستر هستیم
19. Your clear reasoning is quite correct.
[ترجمه ترگمان]استدلال واضح شما درست است
[ترجمه گوگل]استدلال روشن شما کاملا درست است
20. The committee lacked a correct estimate of his ability.
[ترجمه ترگمان]کمیته برآورد درستی از توانایی او نداشت
[ترجمه گوگل]این کمیته برآورد درستی از توانایی او نداشت
21. He was correct in his assertion that the minister had been lying.
[ترجمه ترگمان]حق با او بود که وزیر دروغ گفته باشد
[ترجمه گوگل]او ادعا کرد که وزیر دروغ گفته است
22. If my deductions are correct, I can tell you who the killer was.
[ترجمه ترگمان]اگه نتیجه گیری من درست باشه میتونم بهت بگم قاتل کیه
[ترجمه گوگل]اگر کسر من درست باشد، می توانم به شما بگویم که قاتل بود
23. Do you have the correct time?
[ترجمه ترگمان]زمان درست رو داری؟
[ترجمه گوگل]آیا زمان درستی دارید؟
24. We steered a correct defence policy.
[ترجمه ترگمان]ما یک سیاست دفاعی درست را هدایت کردیم
[ترجمه گوگل]ما یک سیاست دفاعی درست کردیم
25. 'Are you in charge here?' 'That's correct. '
[ترجمه ترگمان]شما مسئول اینجا هستید؟ درس ته
[ترجمه گوگل]آیا شما در اینجا مسئول هستید؟ 'این درست است '
26. Increased recruitment of women engineers will help correct the gender imbalance in the profession.
[ترجمه ترگمان]افزایش استخدام مهندسان زن به اصلاح عدم تعادل جنسیتی در این حرفه کمک خواهد کرد
[ترجمه گوگل]افزایش استخدام مهندسین زن به اصلاح عدم تعادل جنسیتی در حرفه کمک خواهد کرد
27. Correct speech is an earmark of the educated man.
[ترجمه ترگمان]سخنرانی صحیح، نشانه خوبی از مرد تحصیل کرده است
[ترجمه گوگل]سخنرانی صحیح مخصوص مرد تحصیلکرده است
28. If your calculations are correct, then we will make a large profit.
[ترجمه ترگمان]اگر محاسبات شما درست باشد، ما سود زیادی به دست خواهیم آورد
[ترجمه گوگل]اگر محاسبات شما صحیح باشد، ما سود بزرگی خواهیم زد